تحقیق اسماء و صفات الهی 23 ص

تحقیق اسما و صفات الهی 23 ص - ‏18 ‏1 ‏اسماء و صفات اله‏ی ‏مفهوم‏ اسماء حسن‏ی ‏" برا‏ی‏ خداست تمام‏ی‏ اسما‏یی‏ كه بهتر‏ی‏ن‏ اسماء است پس او را عب...

کد فایل:16744
دسته بندی: دانش آموزی و دانشجویی » دانلود تحقیق
نوع فایل:تحقیق

تعداد مشاهده: 4544 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 29

حجم فایل:27 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 8,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
    دسته بندی : وورد
    نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
    تعداد صفحه : 29 صفحه

     قسمتی از متن word (..doc) : 
     

    ‏18
    ‏1
    ‏اسماء و صفات اله‏ی
    ‏مفهوم‏ اسماء حسن‏ی
    ‏" برا‏ی‏ خداست تمام‏ی‏ اسما‏یی‏ كه بهتر‏ی‏ن‏ اسماء است پس او را عبادت كن‏ی‏د‏ و با آنها به سو‏ی‏ش‏ توجه نما‏یی‏د‏."( سوره اعراف، آ‏ی‏ه‏ 80)
    ‏توص‏ی‏ف‏ اسماء خدا به وصف " حسن‏ی‏ " دلالت م‏ی‏ كند بر ا‏ی‏ن‏ كه مراد به ا‏ی‏ن‏ اسماء، اسما‏یی‏ است كه در آنها معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ بوده باشد، مانند آن اسما‏یی‏ كه جز بر ذات خدا‏ی‏ تعال‏ی‏ دلالت ندارد، اگر چن‏ی‏ن‏ اسما‏یی‏ درم‏ی‏ان‏ اسماء خدا وجود داشته باشد، آن هم نه هر اسم دارا‏ی‏ معنا‏ی‏ وصف‏ی‏،‏ ب‏لكه‏ اسم‏ی‏ كه در معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ اش حسن‏ی‏ هم داشته باشد، باز هم نه هر اسم‏ی‏ كه در معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ اش حسن و كمال خواب‏ی‏ده‏ باشد، بلكه آن اسما‏یی‏ كه معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ اش وقت‏ی‏ با ذات خدا‏ی‏ تعال‏ی‏ اعتبار شود به غ‏ی‏ر‏ خود احسن هم باشد، بنابر ا‏ی‏ن‏ شجاع وعف‏ی‏ف‏ هرچند از اسما‏یی‏ هستند كه دارا‏ی‏ معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ اند و هر چند در معنا‏ی‏ وصف‏ی‏ آنها حسن خواب‏ی‏ده‏ لكن لا‏ی‏ق‏ به ساحت قدس خدا ن‏ی‏ستند‏ برا‏ی‏ ا‏ی‏ن‏ كه از‏ ‏ی‏ك‏ خصوص‏ی‏ت‏ جسمان‏ی‏ خبر م‏ی‏ دهند.
    ‏لازمه‏ ا‏ی‏ن‏ كه اسم‏ی‏ از اسماء خدا بهتر‏ی‏ن‏ اسم باشد ا‏ی‏ن‏ است كه بر‏ی‏ك‏ معنا‏ی‏ كمال‏ی‏ دلالت كند، آن هم كمال‏ی‏ كه مخلوط با نفس و ‏ی‏ا‏ عدم نباشد، واگر هم هست تفك‏ی‏ك‏ معنا‏ی‏ كمال‏ی‏ از آن معنا‏ی‏ نقص‏ی‏ و عدم‏ی‏ ممكن باشد.
    ‏" تنها برا‏ی‏ خداست اسماء حسن‏ی‏"، هر اسم‏ی‏ كه احسن در وجود باشد برا‏ی‏ خدا بوده و احد‏ی‏ درآن با خدا شر‏ی‏ك‏ ن‏ی‏ست‏. تنها برا‏ی‏ خدا بودن آنها معنا‏ی‏ش‏ ا‏ی‏ن‏ است كه حق‏ی‏قت‏ ا‏ی‏ن‏ معان‏ی‏ فقط و فقط برا‏ی‏ خداست و كس‏ی‏ در آنها با خدا شركت ندارد، مگر به همان مقدار‏ی‏ كه او تمل‏ی‏ك‏ به اراده ‏و‏ مش‏ی‏ت‏ خود كند.
    ‏واژه شناسى صفت
    ‏واژه‏ى «صفت» بر معناى لازم دلالت مى‏كند و در لغت به خصوصيّات و ويژگى‏هاى يك چيز گفته مى‏شود. و كلمه‏ى «وصفْ» معناى متعدّدى دارد و عبارت است از ذكر چيزى همراه با صفات و ويژگى‏هاى آن كه گاهى حق و گاهى باطل است، از اين رو، خداوند مى‏فرمايد، «و لاتقولوا لما تصف ألسنتكم الكذب» و نيز مى‏فرمايد: «سبحان اللّه‏ عما يصفون» يعنى صفات خداوند آن چيزى نيست كه بسيارى از مردم بدان معتقدند.
    ‏2
    ‏19
    ‏حكماى اسلامى مبادى مشتقّات را صفت، و مشتقّات را اسم مى‏نامند. از نظر آنان علم و قدرت صفات‏اند، و عالم و قادر (يا عليم و قدير) اسم مى‏باشند. امّا متكلّمان، مشتقّات را صفت، و مبادى مشتقّات را معنى مى‏گويند. بنابر اين، علم و قدرت معنا، و عالم و قادر (يا عليم و قدير) صفات‏اند. به عبارت ديگر، هر گاه ذات و ماهيّت را از اين جهت كه موصوف به وصف يا معناى ويژه‏اى است در نظر آوريم، واژه‏ى صفت به كار مى‏رود.
    ‏شيخ مفيد رحمه‏الله گفته است: «انّ الصفة في الحقيقة ما أنبأت عن معنىً مستفاد يخصّ الموصوف و ما شاركه» صفت عبارت است از لفظى كه بيانگر معنايى است كه به موصوف اختصاص دارد (وصف خاص) يا مشترك ميان موصوف و امور ديگر است (وصف عام).
    ‏سيّدشريف گرگانى نيز گفته است: «الصفة هى الاسمُ الدالّ على بعض أحوال الذات، و ذلك نحو طويل و قصير و عاقل و غيرها» ، صفت اسمى است كه بر برخى حالات ذات دلالت مى‏كند، مانند طويل (بلند) ، قصير (كوتاه) و عاقل و مانند آن.
    ‏حكيم لاهيجى تفاوت اين اصطلاحات را اين گونه تبيين كرده است: صفت گاهى در برابر ذات گفته مى‏شود، و گاهى در برابر اسم. كاربرد نخست مربوط به معانى و مفاهيم است، و كاربرد دوّم مربوط به الفاظ. بر اين اساس، در زمينه‏ى موجودات، موجودى كه جوهر و قايم به نفس خود باشد را ذات، و موجودى كه عرض و قايم به غير خود باشد را صفت گويند، و درباره‏ى الفاظ، لفظى كه بر ذات دلالت كند بدون در نظر گرفتن صفات آن، اسم است مثل لفظ رجل و زيد، و لفظى كه بر ذات به اعتبار اتّصافش به صفتى از صفات دلالت كند، صفت نام دارد، مانند قايم، ضارب، احمر و ابيض.
    ‏و در واجب تعالى، لفظى كه بر صفت تنها دلالت كند بدون در نظر گرفتن ذات، صفت ناميده مى‏شود. مانند علم، قدرت و اراده. و لفظى كه بر ذات به اعتبار صفت آن دلالت كند «اسم» ناميده مى‏شود. مانند عالم، قادر، مريد و مانند آن.
    ‏پس؛ الفاظ علم و قدرت و اراده و مشيّت و حيات و مانند آن‏ها صفات اللّه‏ مى‏باشند، و الفاظ عالم، و قادر و مريد و شافى و حىّ و امثال آن‏ها اسماء اللّه‏.
    ‏پس؛ آنچه اسماء است در واجب، صفات باشد در غير واجب، با اين تفاوت كه در صفات در غير واجب، ذات به نحو اجمال و ابهام معتبر است، ولى در اسماء اللّه‏ تعالى ذات معينى كه همان ذات خداوند است، معتبر است.
    ‏4
    ‏3
    ‏و در ميان اسماى الهى، اسم اللّه‏ به منزله‏ى عَلَم است در غير واجب، لفظ اللّه‏ وضع شده است براى ذات واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كمال است و علّت اين كه اسم اللّه‏ را به منزله‏ى عَلَم دانستيم و نه عَلَم، اين است كه عَلَم اسمى است كه براى ذات بدون اعتبار صفتى از صفات وضع مى‏شود، ولى اسم اللّه‏ براى ذات معيّنى كه داراى صفات كمال است وضع شده است.
    ‏بنابر اين، فرق ميان اسم اللّه‏ و ساير اعلام، اعتبار و عدم اعتبار صفت است. و فرق ميان اسم اللّه‏ با ساير اسماء اللّه‏، اعتبار جميع صفات است در اللّه‏، و اعتبار بعضى از صفات در اسماى ديگر، پس، در حقيقت ساير اسماء اللّه‏ تفاصيل اسم اللّه‏اند، و اسم اللّه‏، اسم اعظم است.
    ‏ياد آور مى‏شويم، در عمل (چه در نوشتار و چه در گفتار) اين گونه تفاوت‏ها به طور دقيق رعايت نمى‏شود. و هر يك از اسم و صفت در اصطلاح فلاسفه، و صفت و معنا در اصطلاح متكلّمان به جاى ديگرى به كار مى‏رود؛ علاوه بر اين كه اصطلاح معنا، اگر چه در روايات و در كتب قديمى كلامى به كار رفته و اصطلاح رايجى بوده است، ولى در كتب متأخران چندان شناخته شده نيست، و از واژه‏هاى اسم و صفت استفاده مى‏شود.
    ‏تقسيمات صفات
    ‏صفات خداوند را از جهات گوناگون تقسيم كرده‏اند. مهم‏ترين آن‏ها دو تقسيم ذيل است.
    ‏الف) صفات ثبوتى و سلبى؛ صفاتى كه بر كمال وجودى دلالت مى‏كنند، صفات ثبوتى‏اند، مانند: علم و عالم، قدرت و قادر، حيات و حى، خلق و خالق، رزق و رازق و غيره. اين صفات را صفات جمال نيز مى‏گويند. صفاتى كه بر سلب نقصى از ذات يا فعل خداوند دلالت مى‏كند، صفات سلبى‏اند. مانند قدّوس و مقدّس، حميد و محمود، غنى، واحد و غيره. گاهى نيز صفات نقص كه از خداوند سلب مى‏شوند را صفات سلبيّه گويند، مانند تركيب، جسمانيّت، مكان، جهت، ظلم، عبث و غيره. در اين صورت، اين گونه صفات با حرف نفى به كار مى‏روند و گفته مى‏شود: ليس بجسم، ليس بظالم. صفات سلبى را صفات جلال نيز مى‏نامند.
    ‏ب) صفات ذاتى و فعلى؛ اصطلاح مشهور در ملاك تقسيم صفات به ذاتى و فعلى اين است كه هر گاه براى انتزاع صفتى از ذات و وصف كردن ذات به آن صفت، تصوّر ذات كافى باشد، و تصوّر فاعليّت خداوند لازم نباشد، آن را صفت ذاتى گويند؛ مانند: صفت حيات و حى، اراده و مريد، علم و عالم، قدرت و قادر؛ و هر گاه تصوّر فاعليّت ذات براى انتزاع صفت و وصف كردن خداوند به آن لازم باشد آن را صفت فعلى گويند؛ مانند: خلق و خالق، رزق و رازق، امّاته و مميت، احياء و محيى، مغفرت و غافر، انتقام و منتقم و مانند آن.
    ‏4
    ‏5
    ‏اصطلاح ديگر در تقسيم صفات خداوند به ذاتى و فعلى اين است كه هر صفتى كه وصف كردن خداوند به مقابل آن محال باشد، صفت ذاتى است، و هر صفتى كه وصف كردن خداوند به مقابل آن محال نباشد، صفت فعلى است.
    ‏بنابر اين، قدرت، علم و حيات از صفات ذاتى خداوند مى‏باشد، و اراده از صفات فعلى است، زيرا وصف كردن خداوند به مقابل علم و قدرت و حيات جايز نيست، ولى وصف كردن خداوند به مقابل اراده و به عبارت ديگر نفى اراده از خداوند در مواردى جايز است، مثلا گفته مى‏شود: خداوند، ظلمِ به بندگان را اراده نكرده است. «و ما اللّه‏ يريد ظلما للعباد».
    ‏محدّث كلينى در اصول كافى، اصطلاح دوّم را برگزيده است، و بر اين اساس رواياتى كه اراده را از صفات فعل الهى دانسته‏اند، تفسير نموده است.
    ‏در اين جا لازم است اين مطلب را ياد آور شويم كه: تقسيم صفات الهى به صفات ذاتى و صفات فعلى در آغاز مرسوم نبوده است، و اين كه دقيقا از چه تاريخى، توسط چه كسى و چگونه اين تقسيم پديد آمده است، روشن نيست.
    ‏شهرستانى در اين باره گفته است: بسيارى از سلف صفات ازليّه چون علم، قدرت، حيات، اراده، سمع، بصر، كلام، جلال، اكرام، جود، انعام را براى خداوند اثبات مى‏كردند، و ميان صفات ذات و فعل فرق نمى‏گذاشتند، بلكه همه‏ى صفات را يك جا ذكر مى‏كردند.
    ‏اثبات صفات خداوند
    ‏براى اثبات صفات خداوند دو راه كلى وجود دارد، يكى راه عقل و ديگرى راه وحى.
    ‏الف) براهين عقلى
    ‏برهان وجوب بالذات
    ‏براساس برهان امكان و وجوب، ذات خداوند به عنوان واجب‏الوجود بالذّات اثبات مى‏شود. آن گاه بر اين اساس، صفات جمال و جلال الهى اثبات مى‏شود؛ يعنى هر صفتى كه اثبات آن با وجوب بالذّات منافات داشته باشد به عنوان صفت سلبى خداوند به شمار مى‏رود و از او نفى مى‏شود. و هر صفتى كه عدم آن با وجوب بالذّات منافات داشته باشد، به عنوان صفت ثبوتى خداوند به شمار مى‏رود و براى ذات الهى اثبات مى‏شود. محقّق طوسى در كتاب تجريد الاعتقاد اين طريق را برگزيده و بسيارى از صفات ثبوتى و سلبى خداوند را بر اين اساس اثبات كرده و چنين گفته است:

     



    برچسب ها: تحقیق اسما و صفات الهی 23 ص اسما و صفات الهی 23 ص دانلود تحقیق اسما و صفات الهی 23 ص اسما صفات الهی تحقیق اسما صفات الهی
  • سوالات خود را درباره این فایل پرسیده، یا نظرات خود را جهت درج و نمایش بیان کنید.

  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ثبت شده است.

درباره ما

تمام حقوق اين سايت محفوظ است. کپي برداري پيگرد قانوني دارد.

دیجیتال مارکتینگ   ثبت آگهی رایگان   ظروف مسی زنجان   خرید ساعت هوشمند