تحقیق جهان‏بينى و علم اخلاق 31 ص ( ورد)

تحقیق جهان‏بينى و علم اخلاق 31 ص ( ورد) - ‏1 ‏بين جهان‏بينى و علم اخلاق تاثير و تاثر متقابل وجود دارد; زيرا از يك سواخلاقيات (علم اخلاق) مانند من...

کد فایل:11550
دسته بندی: دانش آموزی و دانشجویی » دانلود تحقیق
نوع فایل:تحقیق

تعداد مشاهده: 3910 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 39

حجم فایل:34 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 8,500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
    دسته بندی : وورد
    نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
    تعداد صفحه : 39 صفحه

     قسمتی از متن word (..doc) : 
     

    ‏1
    ‏بين جهان‏بينى و علم اخلاق تاثير و تاثر متقابل وجود دارد; زيرا از يك سواخلاقيات (علم اخلاق) مانند منطقيات، طبيعيات و رياضيات از علوم جزئى‏است و زير پوشش «علم كلى‏» (جهان‏بينى) قرار دارد; چون اين علم موضوع‏خود راكه‏نفس و قواى آن است اثبات مى‏كند‏ (1) ‏، چنانكه بخشى از اينها را هم‏علوم طبيعى اثبات مى‏كند، و از سوى ديگر علم اخلاق نيز درباره جهان‏بينى‏اظهار نظر مى‏كند; به اين معنا كه در علم اخلاق، ثابت مى‏شود جهان‏بينى توحيدى، خير، ملايم با روح و امرى ارزشى و كمال روح است ولى‏جهان‏بينى الحادى، شر، زيانبار و قبيح است و براى روح پيامد ناگوارى دربر دارد.
    ‏در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غيرنافع شناخته مى‏شود. پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مى‏برد و مى‏فرمايد: «اعوذ بك من علم لا ينفع، وقلب لا يخشع، ونفس لا تشبع‏»‏ ‏چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسيم مى‏شود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نيستند بلكه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاريخ بعضى از اقوام جاهلى كه هيچ نكته آموزنده‏اى در دانستن آن وجود ندارد و هيچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نيست.
    ‏البته برخى از بخشهاى علم تاريخ و نسب، فوايد فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مى‏آيد اما آشنايى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاريخ اقوامى كه آثار علمى يا صنعتى و هنرى از خود به يادگار نگذاشتند، صرف بيهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است كه رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم و امام هفتم (عليه‏السلام) در باره آن فرموده‏اند: «لا يضر من جهله ولا ينفع من علمه‏»‏ ‏.
    ‏بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشسته‏اند علم نافع به شمار نمى‏آيند و اين همان است كه در بيان حضرت على (عليه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمكم جهلا ويقينكم شكا اذا علمتم فاعملوا واذا تيقنتم فاقدموا»‏ ‏و نيز مى‏فرمايد: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ينفعه‏»‏ ‏. بعضى از دانشمندان در عين حال كه عالمند، جاهلند. چون عاقل نيستند كشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نيست. كسى كه علم را براى مقامهاى دنيا، جلب
    ‏‏
    ‏1. مراد از «علم كلى‏» كه عهده‏دار اثبات موضوع علم اخلاق و ساير علوم جزئى است همان فلسفه نظرى است كه متكفل هستى‏شناسى و شناخت‏حقايق (جهان‏بينى) است و از آن به «علم اعلى‏» نيز تعبير مى‏شود.
    ‏3
    ‏توجه و احترام مردم و يا برخوردارى از زرق و برق بيشتر طلب كند، خود را ارزان مى‏فروشد. او عالم است ولى عاقل نيست. و ديگران كه راه دنيا را طى كرده‏اند، بيشتر و بهتر از اين شخص، حطام دنيا را فراهم كرده‏اند و از آن لذت مى‏برند. پس اين گونه از علوم هم علوم غير نافع به شمار مى‏آيد.
    ‏نيز حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در خطبه «همام‏» در وصف متقيان مى‏فرمايد: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم‏»‏ ‏و اين تنها در باره سامعه نيست‏بلكه در مورد ساير اعضا هم هست، يعنى جز به علم نافع، به چيز ديگرى گوش نمى‏دهند; به اين معنا كه الفاظ آن را مى‏شنوند و معانى را ادراك مى‏كنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببينند رها مى‏كنند; مثلا، درسوره «زمر» مى‏فرمايد: «فبشر عباد× الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه‏»‏ ‏آنان، نخست اقوال و مكاتب گوناگون را مى‏شنوند و سپس تشخيص مى‏دهند كه كدام زيانبار و كدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مى‏سپارند و گوش مى‏دهند. گوش فرادادن يعنى اطاعت كردن و پذيرش.
    ‏قرآن كريم در اين زمينه مى‏فرمايد: «لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير»‏ ‏يعنى اگر گوش شنوا مى‏داشتيم و اطاعت مى‏كرديم از اصحاب آتش نبوديم. بنابراين، علم اخلاق گرچه جزو علوم جزئى به شمار مى‏آيد ولى در باره كلى‏ترين علم، اظهار نظر مى‏كند و مى‏گويد فراگيرى اين علم، نافع است، توحيد براى نفس خير و شرك براى آن شر است.
    ‏مسئله توحيد و شرك، جزو جهان بينى و مسائل الهى به شمار مى‏آيد و در علم كلى مطرح است ولى مسئله پذيرش توحيد يا شرك را علم اخلاق بر عهده مى‏گيرد و جايگاه علم اخلاق از نظر اشراف بر همه علوم و مسائل، جايگاه بلندى است.
    ‏در بحثهاى آينده كاملا روشن مى‏شود كه هدف نهايى نبوت، نيل انسان متعالى به لقاء الله است‏به طورى كه نه ملاقات كننده و نه اصل ملاقات ملحوظ باشد و نه مقصود، بلكه تنها خداوند كه ملاقات مى‏شود، مشهود و مقصود باشد، و به تعبير ديگر، رهنمود نبوت در ارائه روش روشن و هدف آشكار خلاصه مى‏شود و آن روش، مجاهدت و اين هدف، مشاهدت است، به طورى كه نه اصل جهاد اكبر، كه راه است مقصود خواهد بود; زيرا جهاد وسيله است نه هدف; و نه اصل شهود، مطلوب بالذات است; زيرا آنچه مطلوب ذاتى است مشهود است نه شهود و نه شاهد، چون سالك واصل فانى، نه فناى خود را مى‏نگرد و نه خود را كه فانى است مى‏بيند و پژوهش مى‏كند و مى‏طلبد بلكه فقط ذات بى‏كران الهى را كه مشهود است مى‏نگرد و ديگر هيچ. اين مطلب در طليعه اين كتاب سنگ زيربناى همه مطالب بعدى است; زيرا اخلاق الهى بر پايه وحدت پى‏ريزى شده و با دستمايه توحيد، كه اساس و محور جهان‏بينى اسلامى است، استقرار مى‏يابد و لازم توحيد به نحو اجمال همين است كه بازگو شد و به نحو تفصيل در جاى جاى متن كتاب به لطف الهى خواهد آمد.
    ‏3
    ‏4
    ‏ا‏كنون بايد بررسى شود، اخلاق با تاثير شگرفى كه در تغيير حقيقت انسان و سازندگى او دارد، از كجا مايه مى‏گيرد؟
    ‏انسان، حقيقتى متفكر و مختار است و معلوم است كه امر اعتبارى نمى‏تواند حقيقتى خارجى را بسازد; ولى امر اعتبارى با واسطه‏هايى از امر حقيقى اخذ مى‏شود; امر اعتبارى براى پيدايش حقايق اعتبارى، زمينه مى‏شود; يعنى همان طور كه حوادث جهان، كه امور حقيقى و تكوينى است، در گياهان، حيوانات و نباتات مؤثر است و هر كدام كار خود را طبق حوادث خارج، تنظيم مى‏كنند، انسان هم كارهاى خود را طبق حوادث خارج، تنظيم مى‏كند، وامور اعتبارى وى منشا حقيقى و تكوينى دارد.
    ‏بايدها و نبايدهاى اخلاقى
    ‏از آن جا كه انسان موجودى ادراكى است و كارهاى خود را با اختيار و اراده انجام‏مى‏دهد تا آن جا كه مى‏فهمد آنها را بر اساس «بايد» و «نبايد» تنظيم مى‏كند;اما آن جا كه ادراك ندارد خود را آزاد مى‏پندارد; مثلا مى‏گويد من در هواى‏سرد بايد لباس ضخيم بپوشم تا سرما نخورم و در هواى گرم بايد لباس‏نازك‏بپوشم تا از گرما آسيب نبينم چنانكه در گرسنگى و سيرى اين چنين است.
    ‏انسان در فصول گوناگون، تصميمهاى مختلفى مى‏گيرد و بايدها و نبايدهاى‏گوناگونى دارد، حتى در شبانه روز نيز بايدها و نبايدهاى گوناگونى دارد;زيرا حوادث يكسان نيست; مثلا گاهى، وقت كار و گاهى وقت استراحت است. اين بايدها و نبايدها از كيفيت‏برخورد انسان با حوادث، پيدا مى‏شود; به‏عبارت ديگر، انسان بايدها و نبايدها را بر اساس روابطى كه بين خود و جهان‏تكوين مى‏بيند تنظيم مى‏كند. اين كه مى‏گويد: «من بايد اين كار را انجام‏بدهم‏»، خود وظيفه و توصيه اخلاقى است; اما وقتى مى‏گويد: «من اگر اين كار را بكنم، چنين اثرى دارد و اگر آن كار را نكنم، آن اثر را ندارد» كار اخلاقى نيست.
    ‏بيمارى و درمان جان و تن
    ‏به عنوان مثال، پزشك دوگونه دستور و بيان دارد: يكى از آن جهت كه پزشك است، راهنمايى پزشكى مى‏كند و ديگر از آن جهت كه انسانى آموزنده است، دستورهاى ارشادگونه دارد.

     



    برچسب ها: تحقیق جهان‏بينى و علم اخلاق 31 ص ( ورد) جهان‏بينى و علم اخلاق 31 ص دانلود تحقیق جهان‏بينى و علم اخلاق 31 ص ( ورد) جهان‏بينى علم اخلاق تحقیق جهان‏بينى اخلاق ورد)
  • سوالات خود را درباره این فایل پرسیده، یا نظرات خود را جهت درج و نمایش بیان کنید.

  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ثبت شده است.

درباره ما

تمام حقوق اين سايت محفوظ است. کپي برداري پيگرد قانوني دارد.

دیجیتال مارکتینگ   ثبت آگهی رایگان   ظروف مسی زنجان   خرید ساعت هوشمند