لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 45 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه
فارغ التحصيل دانشگاه تورنتو كانادا با درجه ممتاز
گذراندن دوره تخصصى معمارى در آكادمى هنرى كرنبورك در ايالت ميشيگان آمريكا و زيرنظر «دانيل ليبسكيند» ۱۹۸۲
دريافت مدال نقره «كريستوفر رن» از انجمن صنفى معماران كانادا و نماينده ملكه بريتانيا در سال ۱۹۷۹
۱۴ سال تدريس در دانشگاه هاى هيوستون تگزاس، كلمبيا، هاروارد، ميامى، شيكاگو، ديترويت، انستيتوى معمارى كاليفرنياى جنوبى، انستيتو تكنولوژى جورجيا و دانشگاه ايالتى اوهايو و...
رئيس برنامه طراحى معمارى در A.A. لندن ـ از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ ـ
تأسيس دفتر معمارى مشترك در لوس آنجلس و لندن
طراحى و اجراى پروژه هاى متعدد معمارى و شهرسازى در كشورهاى مختلف
دريافت نشان طلا براى شهرسازى شهر جديد شانگليو در چين (۱۹۹۵)
بهرام شيردل از معماران و شهر سازان سرشناس ايرانى در خارج از ايران است. مهرگان امروز به او و ديدگاه هايش درباره معمارى و شهر سازى اختصاص دارد.
بهرام شيردل از جمله کسانی است که در معاری جهان در کنار افرادی چون آيزنمن و به قول خود ايشون پيتر ! قرار داره و در بحث فولدينگ جز نظريه پردازان جهانی است اما در سالهای حضورشون در ايران چندان موثر نبودهاند. کاش بهرام شيردل و امثال ايشون که البته تعدادشون به انگشتان يک دست هم نمیرسه در پيشبرد معماری ايران و معماری ايرانی تلاش میکردند...
ما بيشتر از پرداختن به معماری فولدينگ نيازمند بازسازی معماری ايرانی هستيم که کاملا فراموش شده...
محمد شمخانى: نسبت به ۳سال پيش كه براى نخستين بار او را در گشايش يك نمايشگاه ديدم، خيلى خسته تر و شكسته تر و حتى پيرتر به نظر مى رسد. ۸سال بيشتر از اقامتش در ايران نمى گذرد و در مراجعه به شناسنامه (و نه به موهاى سپيدش) ۵۳سال بيشتر ندارد. سپيدى موها را مى شود در مقايسه با كارنامه پربارش توجيه كرد، اما خستگى اش حتماً دليل ديگرى دارد! از سكوتى كه مى كند، معلوم است ناگفته هاى زيادى دارد. در معمارى و شهرسازى بيش از هر چيزى دغدغه اش را «فضا» تشكيل مى دهد. مى گويد: «مسأله اى كه از آغاز تحصيل و بعد تدريس و كارحرفه اى با آن برخورد داشته ام و برايم بيش از هر مفهوم ديگرى در معمارى و شهرسازى جالب بوده است، بطور كلى محدود به فضا مى شود. هميشه دنبال اين داستان بوده ام كه چه چيزى است آن فضايى كه بتواند به علم و عمل آدم آزادى ببخشد. وقتى وارد فضا مى شويم تقسيم بندى معمارى، شهرسازى، طراحى شهرى و
مقدمه
فارغ التحصيل دانشگاه تورنتو كانادا با درجه ممتاز
گذراندن دوره تخصصى معمارى در آكادمى هنرى كرنبورك در ايالت ميشيگان آمريكا و زيرنظر «دانيل ليبسكيند» ۱۹۸۲
دريافت مدال نقره «كريستوفر رن» از انجمن صنفى معماران كانادا و نماينده ملكه بريتانيا در سال ۱۹۷۹
۱۴ سال تدريس در دانشگاه هاى هيوستون تگزاس، كلمبيا، هاروارد، ميامى، شيكاگو، ديترويت، انستيتوى معمارى كاليفرنياى جنوبى، انستيتو تكنولوژى جورجيا و دانشگاه ايالتى اوهايو و...
رئيس برنامه طراحى معمارى در A.A. لندن ـ از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ ـ
تأسيس دفتر معمارى مشترك در لوس آنجلس و لندن
طراحى و اجراى پروژه هاى متعدد معمارى و شهرسازى در كشورهاى مختلف
دريافت نشان طلا براى شهرسازى شهر جديد شانگليو در چين (۱۹۹۵)
بهرام شيردل از معماران و شهر سازان سرشناس ايرانى در خارج از ايران است. مهرگان امروز به او و ديدگاه هايش درباره معمارى و شهر سازى اختصاص دارد.
بهرام شيردل از جمله کسانی است که در معاری جهان در کنار افرادی چون آيزنمن و به قول خود ايشون پيتر ! قرار داره و در بحث فولدينگ جز نظريه پردازان جهانی است اما در سالهای حضورشون در ايران چندان موثر نبودهاند. کاش بهرام شيردل و امثال ايشون که البته تعدادشون به انگشتان يک دست هم نمیرسه در پيشبرد معماری ايران و معماری ايرانی تلاش میکردند...
ما بيشتر از پرداختن به معماری فولدينگ نيازمند بازسازی معماری ايرانی هستيم که کاملا فراموش شده...
محمد شمخانى: نسبت به ۳سال پيش كه براى نخستين بار او را در گشايش يك نمايشگاه ديدم، خيلى خسته تر و شكسته تر و حتى پيرتر به نظر مى رسد. ۸سال بيشتر از اقامتش در ايران نمى گذرد و در مراجعه به شناسنامه (و نه به موهاى سپيدش) ۵۳سال بيشتر ندارد. سپيدى موها را مى شود در مقايسه با كارنامه پربارش توجيه كرد، اما خستگى اش حتماً دليل ديگرى دارد! از سكوتى كه مى كند، معلوم است ناگفته هاى زيادى دارد. در معمارى و شهرسازى بيش از هر چيزى دغدغه اش را «فضا» تشكيل مى دهد. مى گويد: «مسأله اى كه از آغاز تحصيل و بعد تدريس و كارحرفه اى با آن برخورد داشته ام و برايم بيش از هر مفهوم ديگرى در معمارى و شهرسازى جالب بوده است، بطور كلى محدود به فضا مى شود. هميشه دنبال اين داستان بوده ام كه چه چيزى است آن فضايى كه بتواند به علم و عمل آدم آزادى ببخشد. وقتى وارد فضا مى شويم تقسيم بندى معمارى، شهرسازى، طراحى شهرى و
… در ذهنيت من از بين مى رود و فقط به فضايى مى انديشم كه مربوط به زمانه ماست و پاسخگوى آن.» و بعد از گسستى مى گويد كه در گذار از معمارى مدرن به پسامدرن شكل گرفته و به ذهنيت او و همراهانش شكل بخشيده است. يعنى آن نظريه جايگزينى كه تحت عنوان «معمارى نو» شكل گرفت و در حال حاضر «معمارى و دانش» يا گرايش توپولوژيك (سنخ شناسيك) در معمارى خوانده مى شود. به عبارتى «بهرام شيردل» از جمله معماران و نظريه پردازانى است كه توپولوژى را به عنوان خاستگاه فرهنگى و علمى مورد پذيرش قرارداده است. در اين باره توضيح مى دهد كه : «معمارى و شهرسازى از نظر من يك بحث فرامدرن يا گسسته از مدرنيسم است.
به عبارتى من و همفكرانم به جايى رسيديم كه مدرنيسم را يك پروژه تمام شده مى داند و دنبال جايگزينى مى گردد كه بتواند ذهنيت ما را و زمان ما را متبلور كند. لازمه اين جست و جوگرى، اقامت در تئورى هاى تازه و تغيير در روش هاى طراحى بود. چيزى كه در مدرنيسم تجربه نشده باشد.
براى رسيدن به اين سازماندهى فضايى ـ چه در شهرسازى و چه در معمارى ـ لازم بود كه يك روش شناسى جديد پابگيرد و روش هايى متفاوت با روش هاى موجود در مدرنيسم پيشنهاد كند. كارى كه من سعى كردم در معمارى انجام بدهم از نقطه نظر اصولى و ريشه اى به كلى متفاوت با مدرنيسم است و حتى ادامه آن به حساب نمى آيد.»وقتى درباره پايه ها و مايه هاى شكل گيرى چنين تفكرى مى پرسم تنها به يك نكته اشاره مى كند، كه همان ذهنيت جامعه بعد از مدرنيسم است و سپس اضافه مى كند: «وقتى مدرنيسم مى گويد كه به خاطر اين تغيير و تفاوت و تضاد در ذهنيت ها، ديگر توانايى شكل دادن به ذهنيت جامعه را ندارد، به ناچار ما فكر كرديم كه بايد يك ايده اى فضايى ديگر باشد كه همراه با موازى ذهنيت جامعه پيش برود. تحولات و تغييراتى را كه رخ داده بود، مى شد در زمينه هاى مختلفى چون فلسفه، رياضيات، بيولوژى و… ديد و دريافت كرد. در فلسفه از طريق كارهاى «ژيل دلوز»، در رياضيات از طريق كار «رنه توم» و بطور كلى در علوم مختلف ايده هايى شكل گرفت كه با عنوان «علوم هم تافته» مطرح شد.» از شيردل مى خواهم كه اين بحث را به نوعى بازتر كند تا بيشتر و بهتر به مصداق هاى آن پى ببريم. ابتدا اشاره اى مى كند به تهران و ترافيك و شلوغى آن و بعد مى گويد: «در اواخر قرن بيستم و در زمان حاضر ما داراى كلان شهرهايى هستيم كه سابقه نداشته است و پديده امروزى به حساب مى آيد. يعنى شهرهايى كه جمعيت آنها بيشتر از ۷ و ۸ و ۱۰ميليون نفر مى شود. تئورى هاى معمارى و شهرسازى مدرن قابليت و توان برخورد با اين كلان شهرها را ندارد. يعنى اگر شما مى توانستيد براى يك شهر ۴ميليونى طرح جامع داشته باشيد، حالا ديگر آن طرح جامع و آن استراتژى توان برخورد با اين كلان شهرهاى جديد را ندارند. بنابراين ديگر روش هايى چون طرح جامع، طرح تفصيلى و… كارآمد نيستند و سرعت تغييرات و تحولات رايج در اين كلان شهرها هم پديده اى متفاوت است كه روش هاى پيشين از پس تحليل و تطبيق با آن برنمى آيند. به عبارتى تفكر جديد در معمارى و شهرسازى مبتنى بر سرعت پديده ها، تعداد پديده ها و مؤلفه هايى از اين دست است.» نگاهى به اطراف مى اندازم و به ديوارها كه نمونه هايى از طرح هاى پيشرو شيردل را قابل گرفته اند. هر طرح ها را فراتر از آن چيزى است كه تا به حال در معمارى معاصر ايران ديده ام. از ميان طرح هاى نگاهم ناگهان به كتاب «افسون زدگى جديد» داريوش شايگان مى افتد كه در گوشه اى از اتاق قرار نگرفته است. شيردل در همين فاصله كوتاه از فكر بيرون مى آيد و با آن چشم هاى خسته از بى خوابى اش خيره مى شود و مى گويد: «در ايران به نوعى اين ذهنيت در ميان مردم (كه خودما هم جزو آن هستيم) وجود دارد و به زندگى روزمره آنها شكل مى دهد. حالا ممكن است همه به آن فكر نكنند، اما كسانى كه كارشان توليد اين فضاست، مجبورند كه به صورتى ملموس و عينى با آن سروكار داشته باشند. در جريان مدرنيسم معماران و شهرسازان چه به لحاظ فكرى و چه به صورت عينى و عملى دنبال ساختارهايى بودند كه به اصطلاح «هموژن» ناميده مى شوند.
ساختارهايى كه منظورشان بخشيدن نظم و نظامى يكسان به شهرها بوده است. مسأله اى فضايى امروز ما اما مسأله اى متفاوت است و دال بريكسان سازى نيست. پس در نتيجه بايد به فضاهايى فكر كنيم كه تفاوت ها، تغييرات و تضادها را به خود بگيرد و بپذيرد.» به اينجا كه مى رسد چشمانش برقى مى زند و به پنجره نگاه مى كند و مى گويد: «من دنبال اين هستم كه بدانم و ببينم كه چطور مى توان به آزادى هاى فردى و اجتماعى رسيد و معمارى بطور مشخص چه نقشى مى تواند در اين دگرديسى ايفا كند. چون در ساختارهايى كه مى خواهند همه چيز را همگون و همسان (هموژن) كنند، مسأله آزادى دست نيافتنى مى شود.» از فرصت استفاده مى كنم و گريزى مى زنم به اين ساخت وسازهاى مكررى كه امروز ايران و به ويژه پايتخت آن را در خود غرق كرده است. از انبوه سازى هايى مى پرسم كه اين روزها حرف آن را زياد مى شنويم و مصداق آن را زياد مى بينيم. شيردل در اين باره مى گويد: «در پروژه هاى مسكن يا پروژه هاى انبوه سازى برخوردى كه با مخاطب يا شهروند مى شود او را تا حد يك «عدد» پايين مى آورد. اين مسأله از نظر من با ذهنيت و زندگى و آزادى مردم مطابقت ندارد. من فكر مى كنم هر يك از اين شهروندان شخصيت منحصر به فردى هستند و پروژه هاى مسكن (انبوه سازى ها) ـ كه به مدرنيسم مربوط مى شود ـ، شخصيت و فرديت آن ها را در برنمى گيرد و نيازها و آرزوهاى آنها را ناديده مى انگارد. بنابراين ديگر آپارتمان سازى و فكر كردن به متراژ و... مشترك جواب نمى دهد.
به نظر من هر مسكنى بايد با آن فرد و شهروند ( شخصيت) و نيازهاى او مطابقت پيدا كند و همراه شود، براى اينكه باور اجتماعى ما ديگر بر اين است كه هر فردى داراى شخصيت متفاوت است
و كار معمارى ( فضايى) ما بايد با در نظر گرفتن نيازهاى آن فرد، پاسخگويش باشد. تا بدين ترتيب آن فرد بتواند فضاى مربوط و منحصر به خود را پيدا كند و نه حتماً فضايى قالبى كه به يك اجتماع تعميم مى يابد.» شيردل را به خاطر فعاليت هاى چشمگيرش هنوز بيرون از مرزهاى ايران بهتر مى شناسند و همين دليل دعوت هاى رسمى و آكادميك و حرفه اى از او براى حضور در رويدادهاى معمارى دنيا به حساب مى آيد.
برچسب ها:
با بهرام شيردل 41 ص با بهرام شيردل 41 ص دانلود با بهرام شيردل 41 ص بهرام شيردل بهرام شيردل