لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
اپيدميولوژي
درجوامع روستايي كه از قومي مشابه هستند،در شمال شرقي تايلند(35%كل) و لائوس نسبت شيوع بيش از70% وجود دارد ، و بر آورد شده است كه نرخ 120 ميليون دلاري آلودگي سالانه به دليل نامشخص بودن دستمزدها و مراقبت هاي پزشكي است. آلودگي انسان ها اساساً در انتهاي فصل باراني و شروع فصل خشك (سپتامبر تا فوريه)،اتفاق مي افتد.چون ماهي محتوي متاسركرهاي بيشتري است و در ماه مارس، قبل از اين كه استخرها خشك شوند ماهي ها با راحتي بيشتري به دام مي افتند. آلودگي بچه هاي زير 5 سال بسيار غير معمول است. كيست هاي متاسركري مقاومتشان در مقابل ترشي شدن كمي كمتر از كيست هاي متاسركري كلونوريس است،اما پخت كامل يا انجماد عميق ماهي تنها روش مطمئن پيشگيري فردي است.
ديدگاه زئونوتيك
اپيس توركيس ويوريني يك انگل طبيعي گربه ي زبّاد است اما در گربه هاي اهلي و سگ ها كه در حفظ انتقال نقش بازي مي كنند، نيز شايع است، اگرچه انتقال به انسان نيز معمول است.
اپيس توركيس فلينئوس
(ريوولتا،1884/Rivolta , 1884) ، بلانچارد،1895/Blanchard ,1895
اسامي مترادف
در سال 1884 توسط ريوولتا ديستوما فلينئوم/Distoma felineum ناميده شد،در سال 1892 وينوگرادوف / Winogradoff آن را به نام ديستوما سيبريكوم /D.sibiricum نام گذاري كرد( اولين گزارش از انسان ها ).
بيماري و اسامي رايج
اپيس توركيازيس يا اپيس توركيوزيس فلينئوس/Opisthorchiasis or opisthorchiosis felineus ؛ بيماري فلوك كبد گربه.
توزيع جغرافيايي
تقريباً 5/1 ميليون مورد (همراه با 14 ميليون فرد در معرض خطر )، روسيه(سيبري با 2/1 ميليون مورد)،بلاروس، قزاقستان،اوكراين(3/0 ميليون)(به نقشه ي 3 صفحه ي 33 توجه كنيد).
موقعيت در ميزبان
كرم هاي بالغ در مجاري صفراوي دور و بعضي مواقع در مجاري صفراوي نزديك ديده مي شوند.
مرفولوژي
كرم هاي بالغ با كرم هاي بالغ اپيس توركيس ويوريني همسان هستند.اختلاف آن ها به تفاوت هاي بين الگوهاي سلول شعله اي سركرها و چرخه ي زندگي مربوط مي شود.
چرخه ي زندگي
بسيار مشابه دو گونه ي قبلي است.ميزبان هاي واسط حلزون، گونه هاي كودّيلاّ/Codiella (= بيتينيا ) به ويژه كوديلا لئاچي/C.leachi هستند. 22 گونه ماهي متعلق به 17 جنس عفونت را انتقال مي دهند (WHO,1995 را ملاحظه كنيد).
تظاهرات باليني
مشابه با دو گونه ي ديگر است. به جز اين كه نشانه هايي همچون تب بالا،شكم درد و علائم شبه هپاتيت همراه باائوزينوفيلي (احتمالاً به خاطر آلودگي هاي بيشتر در كرم هاي بالغ مهاجر)احتمالاً بيشتر در فاز حاد اتفاق مي افتند(4-2 هفته بعد از عفونت).
ارتباط انگل باكلانژيوكارسينوما به اندازه ي ارتباط اپيس توركيس ويوريني وكلونوركيس با آن نيست (IARC working Group.,1994)،اگرچه مشاهده شد كه نسبت كارسينوماي سلول هاي كبدي به كارسينوماي مجراي صفراوي در افراد غير آلوده در يك منطقه اندميك سيبري 8 به 1 است ، در افراد آلوده نسبت برعكي شده بود. در يك مورد كشنده در روسيه تعداد كل 7400 كرم ديده شد.
تشخيص و درمان
تخم ها كه شبيه تخم هاي اپيس توركيس ويوريني هستند در مدفوع قابل شناسايي هستند. ممكن است تعداد تخم ها در عفونت هايي كه از لحاظ باليني اهميت دارند كم باشد و تكنيك هاي تغليظ ضرورت پيداكنند. تست هاي يمنولوژيكي در حال بررسي هستند.
درمان مانند كلونوركيس سايننسيس است.
اپيدميولوژي
در منطقه مركزي غرب سيبري نسبت شيوع 95-40% است و بيشترين نسبت آلودگي در روسيه، عموماً در مناطق حومه ي رودخانه يافته مي شود. در مناطق اندميك اوكراين نسبت از 5% تا4% متغير است. ماهي خوراكي ممكن است شديداٌ به متاسركر آلوده باشد. يك خوراك ماهي معروف به «استروگانينا»/Stroganina مسؤول بسياري از آلودگي هاست.
ديدگاه زئونوتيك
گربه ها ميزبان مخزن با اهميتي هستند و ممكن است نسبت آلودگي بالايي داشته باشند.آلودگي در دامنه اي از حيوانات مانند روباه ها،سگ ها،گربه ها و فوك ها در سراسر يك منطقه وسيع اروپاي شرقي ديده مي شود. اپيس توركيس گوآياكوئيانزيس/O.guayaquilesis انگل گربه ها و سگ هاست، به علاوه ي يك كانون انساني در يك منطقه اكوادور و اپيس توركيس ناوركا/O.noverca انگل خوك ها و سگ هاست همراه با دو مورد انساني در هند.
متوركيس آلبيدوس/Metorchis albidus كه در سال 1893 توسط براون شناسايي شد و در سال 1899 توسط لووسّ/Looss مورد بررسي مجدد قرار گرفت و متوركيس كونجانكتوس/M.Conjunctus كه در سال 1864 توسط كوبّولد شناسايي شد و در سال 1899 توسط لووسّ مجدداً بررسي شد، دو فلوك كبدي هستند كه در گوشتخواران ماهي خوار امريكاي شمالي يافته مي شوند.گونه ي آخر باعث آلودگي 19 نفر از مردم كانادا كه در يك رستوران از خوراك ساشي مي Sashimi خورده بودند، شد. آن ها دچار درد در ناحيه ي بالاي شكم ، درجه ي پايين تب و ائوزينوفيلي شدند و اين علائم تا 4 هفته تداوم داشت. پرازيكوانتل در درمان آن ها خيلي مؤثر بود(Maclean et al ., 1996) .
پسودامفيستوموم ترانكاتوم/pseudamphistomum truncatum كه در سال 1819 توسط رودولفي /Rudolphi شناسايي شد و در سال 1909 توسط لوهه/Luhe مجدداً بررسي شد،انگل كبد گوشتخواران وحشي،گربه ها و سگ هاست و گه گاه در كشور روسيه (سيبري) در انسان ها به دليل خوردن ماهي خام مشاهده شده است. پسودامفيستوموم اتيوپيكوم/P.aethiopicum كه در سال 1942 توسط پيرانتوني/
Pieranthoni شناسايي شد يك بار از يك انسان در اروپا گزارش شده است.
خانواده ي ديكروسوليده
ديكروسليوم دندريتيكوم
( رودولفي،1818 /Rudolphi,1818 )، لووسّ 1899
اسامي مترادف
فاسيولا لانسئولاتا/Fasciola lancolata ، فاسيولا دندريتيكا /Fasciola dendritica ،ديكروسليوم لانسئولاتوم
بيماري و اسم رايج
ديكروسوليازيس/ Dicrocoeliasis يا ديكروسوليوزيس/Dicrocoeliosis ؛ عفونت فلوك سرنيزه اي .
توزيع جغرافيايي
ديكروسوليوم انگل مجاري صفراوي گوسفند و ديگر علفخواران در سراسر جهان است و آلودگي هاي حقيقي انسان نادر مي باشند. اما عفونت هاي كاذب به دليل خوردن تخم هاي موجود در كبد غير معمول نيستند. آلودگي حقيقي يا كاذب در 2/0 % حدود 27000 نفر در يك بيمارستان رياض عربستان سعودي و در 2/0% جمعيت روستايي تركيه ديده شده است و گه گاه در سراسر جهان موارد انساني گزارش مي شوند.
موقعيت ميزبان
كرم هاي بالغ در مجاري صفراوي زندگي مي كنند.
مرفولوژي
كرم هاي بالغ پهن و سر نيزه اي به اندازه ي 5/2-5/1 × 15-5 ميلي متر مي باشند. بيضه ها پشت سر هم درست در پشت بادكش شكمي قرار مي گيرند.ويتلاريا محدودند و رحم بيشتر قسمت خلفي بدن را پر مي كند.
چرخه ي زندگي
اين موضوع از ديدگاه جانورشناسي داراي جاذبه ي زيادي است چرا كه ديكروسليوم يكي از معدود ترماتودهايي است كه از حلزون هاي خشكي زي (زبرينا/
Zebrina يا هليسلاّ/Helicella در آلمان) به عنوان ميزبان واسط استفاده مي كند. حلزون تخم محتوي ميراسيديوم را مي خورد و در نهايت سركرها به وسيله ي توده هاي لزجي/Slimeballs كه هر كدام محتوي200 تا 400 سركر است حلزون را ترك مي كنند. اين توده ها به وسيله ي موچه ها خورده مي شوند و مورچه هاي آلوده به متاسركر روي سزيجات به وسيله ي گوسفند ( با ندرتاً انسان ) خورده مي شوند. ديكروسليوم در كبدهاي 37 مورد اتوپسي در ازبكستان وجود داشت و مورچه هاي آلوده روي درختان توت محلي مشاهده شدند(Azizova et al ., 1988)
تظاهرات باليني
در موارد اثبات شده ي كمي كه در زندگي جداسازي شدند، نشانه هاي هپاتيت ملايم وجود داشته است. آسيب شناسي در حيوانات مشابه با آسيب شناسي فاسيولا هپاتيكاست اما شدت كمتري دارد.
تشخيص و درمان
تخم هاي مشخص به اندازه ي 30-22×45-38 ميكرومتر، ممكن است در مدفوع مشاهده شوند(شكل124).
مهم است كه به منظور رد عفونت هاي كاذب رژيم غذايي افراد به مدت چند روز عاري از جگر باشد. درمان يك مورد با تريكلابندازول موفق نبود.
ديكروسليوم هاسپس / D.hospes
كه توسط لووسّ در سال 1907 شناسايي شد در گياهخواران اهلي و وحشي افريقا مشاهده مي شود و موارد انساني از اتيوپي، كانادا، كنيا، مالي و سيرالئون گزارش شده است.
اوريترما پانكرآتيكوم /Eurytrema pancreaticum
كه(در سال 1889 توسط جانسون/Janson مورد شناسايي قرار گرفت) و در سال 1907 توسط لووس مجدداً بررسي شد. انگل مجاري پانكراس علفخواران اهلي آسيا و امريكاي جنوبي است، ملخ ها به عنوان ميزبان واسط دوم عمل مي كنند. سه مورد انساني(Ishii et al., 1983) همراه با كرم هايي كه در مجاري فرعي پانكراتيك قرار داشتند گزارش شده است.
برچسب ها:
تحقیق اپيدميولوژي 41 ص اپيدميولوژي 41 ص دانلود تحقیق اپيدميولوژي 41 ص اپيدميولوژي تحقیق اپيدميولوژي