تحقیق پرسشهاى نوپيداى فقهى

تحقیق پرسشهاى نوپيداى فقهى - ‏پرسشهاى نوپيداى فقهى (2) ‏مقدمه دوم: مبانى عموم پرسشهاى نوپيدا ‏بدين سان به يارى خدا و هدايت او. نخست بيان پنج نكت...

کد فایل:17840
دسته بندی: دانش آموزی و دانشجویی » دانلود تحقیق
نوع فایل:تحقیق

تعداد مشاهده: 4160 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 31

حجم فایل:29 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 8,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
    دسته بندی : وورد
    نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
    تعداد صفحه : 31 صفحه

     قسمتی از متن word (..doc) : 
     

    ‏پرسشهاى نوپيداى فقهى (2)
    ‏مقدمه دوم: مبانى عموم پرسشهاى نوپيدا
    ‏بدين سان به يارى خدا و هدايت او. نخست بيان پنج نكته را بايسته مى‏‏‏دانيم:
    ‏نكته اول: دانستنى است كه نزد شيعه، شيوه پژوهش و استنباط حكم در اين گونه از پرسشها با نظر برادران اهل سنت تفاوت دارد، بازگشت اين تفاوت به مبانى اصولى هر يك از اين دو گروه بر مى‏‏‏گردد، چه، شيعيان به نصوص خاص و عام و همچنين قواعد كلى برگرفته شده از ادله معتبر، يعنى كتاب و سنت و اجماع قطعى، تمسك مى‏‏‏ورزند، و هيچ در اين حوزه به ‏«‏گمان‏‏»‏ تكيه نمى‏‏‏زنند; زيرا از ديدگاه ما، اجتهاد عبارت از استنباط حكم شرعى فرعى از ادله آن است و هر رخدادى را حكمى شرعى است كه از ناحيه شارع جعل و تشريع شده و مجتهد پيوسته در پى رسيدن به آن است، خواه بدان برسد و خواه نرسد.
    ‏در جاى خود به ادله خاص ثابت‏‏‏شده است كه در آيين اسلام هر رخدادى داراى حكمى شرعى است، خواه ما از آن آگاهى بيابيم و خواه نه، و اين احكام واقعى نزد رسول خدا(ص) و پس از آن حضرت نزد اوصياى معصوم او، عليهم السلام، به وديعت نهاده شده است. بر اين پايه، آنچه رخ مى‏‏‏دهد از احكامى در واقع، تهى نيست، البته ناگفته پيداست كه ما اگر به حكم واقعى نرسيم قطعا به حكمى ظاهرى دست مى‏‏‏يابيم; چرا كه در جاى خود نزد ما ابت‏‏‏شده است كه فقيه يا به حكم واقعى دست مى‏‏‏يابد، يا درباره آن به گمانى معتبر - كه دلايل قطعى بر معتبر بودن آن نزد شارع دلالت مى‏‏‏كند، مى‏‏‏رسد - كه آن را در اصطلاح، امارات ناميده‏‏‏اند و يا شك مى‏‏‏كند. در حالت‏‏‏شك نيز ناگزير به يكى از اصول عملى معتبر، يعنى برائت، استصحاب، تخيير، يا احتياط بر مى‏‏‏گردد. اين اصول چهارگانه به نوبه خود، همه موارد شك را در بر مى‏‏‏گيرد و هيچ چيز را فرو نمى‏‏‏گذارد. بر اين پايه در فقه اسلامى، هيچ ‏«‏خلا قانونى‏‏»‏ وجود ندارد، نه واقعا و نه ظاهرا. وظيفه مجتهد نيز دوش كشيدن فرايند كشف و بازيابى حكمى است كه در شريعت وجود دارد. اين تفسير اجتهاد از ديدگاه شيعه اماميه است.
    ‏اما اجتهاد نزد اهل سنت بكلى با آنچه نزد ما هست، تفاوت دارد; زيرا آنان در پاسخ اين گونه پرسشها به قياس ظنى، استحسان، مصالح مرسله، سد ذرايع و منابعى همانند آن، هر يك با برداشت‏‏‏خاص خودشان، استناد مى‏‏‏كنند و بر پايه مبانى آنان اجتهاد در چهارچوب نصوص فقهى، منحصر نمى‏‏‏ماند.
    ‏مى‏‏‏توان گفت اجتهاد از ديدگاه اهل سنت كلا بر سه گونه است:
    ‏گونه نخست: اجتهادى كه آن را ‏«‏اجتهاد بيانى‏‏»‏ مى‏‏‏خوانند و به همان معناى استنباط حكم شرعى از متون دينى است كه پيشتر درباره‏‏‏اش توضيح داديم.
    ‏گونه دوم: تشريع و جعل حكم در حوزه آنچه درباره‏‏‏اش نصى وجود ندارد; در اين جا مجتهد، راى و فهم خويش را به كار مى‏‏‏گمارد تا بر پايه قياس ظنى، يا بر پايه اصل استحسان، يا مصالح مرسله و يا بر سد ذرايع - چونان كه هر يك از اينها در منابع اهل سنت مشروح بيان شده است - حكم شرعى را تشخيص دهد. حكمى كه در نتيجه چنين اجتهادى از سوى مجتهد جعل مى‏‏‏شود به منزله حكم خداست، و اين خود چيزى است كه عقيده به تصويب نزد اهل سنت آن را مى‏‏‏طلبد.
    ‏سستى اين انگاره روشن است كه خود مى‏‏‏بينيد، چه چنين ظنى به هيچ‏‏‏وجه نمى‏‏‏تواند از حق بى‏‏‏نياز كند و بر جاى آن نشيند.گفتنى است انگيزه اهل سنت از روى آوردن به چنين منابعى براى استنباط، كمبود و كم مايگى منابع و نصوصى است كه در اختيار دارند; چرا كه آنان خود را از برخوردار شدن از زلال روايات و احاديث فراوانى كه از امامان، عليهم السلام، رسيده است، بى‏‏‏بهره كرده‏‏‏اند و بدين سان بدانچه اكنون گرفتار آنند، گرفتار آمده‏‏‏اند. اين در حالى است كه رسول خدا(ص) در حديث متواتر فريقين، آنگاه كه فرمود:
    ‏«‏انى تارك فيكم‏‏‏الثقلين كتاب الله و عترتى‏‏»‏ مردمان را از فرجام چنين رخدادى برحذر داشت.
    ‏گونه سوم: اجتهاد در برابر نص كه برخى از نمونه‏‏‏هاى آن زبانزد همگان است، همانند آنچه از عمر نقل شده كه گفت:
    ‏«‏متعتان كانتا محللتين فى زمن النبى و انا احرمهما و اعاقب عليهما.‏»‏ اين گونه اجتهاد نيز به مانند گونه پيش از ديدگاه ما، ناپذيرفتنى است; چه مجتهد، حق تشريع، ندارد، بلكه بايد آنچه در توان دارد به كارگيرد تا از رهگذر نصوص خاص و عام و يا قواعد كلى كه راه رسيدن به احكام شرعى است - و ما در جاى خود در بحث اجتهاد و تقليد به آنها پرداخته‏‏‏ايم - به احكام واقعى كه از طرف شارع جعل شده است، برسد.
    ‏نكته دوم:
    ‏آيا زمان و مكان اثرى در اجتهاد دارد؟ اين زبانزد گروهى از بزرگان معاصر شده است كه زمان و مكان داراى اثرى ويژه در اجتهاد است. اكنون بايد ديد مقصود از اين گفته چيست؟ و چگونه احكام شرع با آن كه عام و نسبت به هر زمان و مكان فراگير، است به تفاوت زمان و مكان، تفاوت و تغيير مى‏‏‏يابد؟ پوشيده نيست كه ريشه‏‏‏هاى اين بحث را مى‏‏‏توان در گفتار پيشينيان و همچنين پسينيان يافت.
    ‏به هر روى اين گفته يا نظريه به يكى از اين سه معناست كه برخى صحيح و برخى ديگر ناصحيح مى‏‏‏نمايد:
    ‏1. نخستين تفسيرى كه مى‏‏‏توان يافت تفسيرى ساده است كه هيچ كس از فقيهان آن را نمى‏‏‏پذيرند، و آن اين كه فقيه بايد پيرو زمان و مكان باشد; يعنى براى نمونه، اگر بانك ربوى رواج داشته باشد بر وى لازم است به حلال بودن اين گونه از ربا فتوا دهد; يا اگر در جايى زندگى مى
    ‏‏‏كند كه در آن بى‏‏‏حجابى و خودنمايى زنان رايج است، لازم است به جايز بودن اين امر فتوا دهد.
    ‏بنا بر چنين تفسيرى فقيه تابع آن چيزى است كه زمان و مكان آن را مى‏‏‏طلبد، بى‏‏‏شك اين توهمى باطل است كه هيچ فقيهى از فقيهان مسلمان آن را نمى‏‏‏پذيرد.
    ‏2. مقصود از اين تغيير و دگرگونى تغيير حكم، جداى از تغيير موضوع نيست. كه حلال محمد(ص) تا روز قيامت‏‏‏حلال است و حرام محمد(ص) تا روز قيامت‏‏‏حرام. بلكه هر تغيير و ديگرگونى در حكم با تغيير و دگرگون شدن موضوع صورت مى‏‏‏پذيرد.
    ‏توضيح آن كه در هر حكمى از احكام، سه عنصر وجود دارد:
    ‏حكم، متعلق حكم، و موضوع. براى نمونه در گزاره ‏«‏نوشيدن شراب حرام است‏‏»‏ تحريم، حكم است، نوشيدن، متعلق حكم است و شراب، موضوع حكم يا در گزاره ‏«‏پاك كردن مسجد واجب است‏‏»‏ وجوب، حكم است، پاك كردن، متعلق حكم، و مسجد، موضوع حكم. گاه نيز مى‏‏‏شود كه تنها حكم و متعلق حكم، وجود دارد، همانند حكم به وجوب نماز و روزه كه به پديدارى بيرونى، تعلق ندارند. در چنين صورتى ممكن است، متعلق موضوع نيز ناميده و در نتيجه براى نمونه گفته شود، وجوب، حكم است و نماز هم موضوع آن.
    ‏روشن است كه هر حكمى بر پايه موضوع آن استوار است و با آن نسبتى، همانند نسبت معلول به علت، يا نسبت معروض به عرض دارد. مى‏‏‏گويم نسبتى ‏«‏همانند‏»‏ نسبت معلول به علت و نمى‏‏‏گويم ‏«‏خود‏»‏ آن، چرا كه اين گونه عنوانها - يعنى عليت و عروض - در پديدارهاى اعتبارى جارى نيست. به هر روى، لازمه اين وابستگى حكم و موضوع، آن است كه اگر موضوع تغيير يابد، حكم نيز پيرو آن عوض مى‏‏‏شود. از اين زاويه روشن است كه زمان و مكان مى‏‏‏تواند در ديگرگون شدن موضوعهاى بيرونى، اثر و دخالت داشته باشد.

     



    برچسب ها: تحقیق پرسشهاى نوپيداى فقهى پرسشهاى نوپيداى فقهى دانلود تحقیق پرسشهاى نوپيداى فقهى پرسشهاى نوپيداى فقهى تحقیق پرسشهاى نوپيداى فقهى
  • سوالات خود را درباره این فایل پرسیده، یا نظرات خود را جهت درج و نمایش بیان کنید.

  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ثبت شده است.

درباره ما

تمام حقوق اين سايت محفوظ است. کپي برداري پيگرد قانوني دارد.

دیجیتال مارکتینگ   ثبت آگهی رایگان   ظروف مسی زنجان   خرید ساعت هوشمند