لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
كتاب آداب سفر
مقدمه
(( بسم اللّه الرحمن الرحيم ))
سپاس خداى را كه چشمان دوستان خود را با حكمتها و عبرتها بازگشود و همتهاى ايشان را براى مشاهده عجايب صنعش در سر و حضر خالص گردانيد، پس آنان به مجارى قدر راضى گشتند در حالى كه دلهاى آنان از توجه به آنچه چشم از ديدنش لذت مى برد، پاك و منزه گرديد مگر بر سبيل عبرت گرفتن به وسيله آنچه در ديدگاه ها و مسيرهاى فكرى ، يافت مى شود، به طورى كه در برابر ايشان خشكى و دريا، دشت هموار و گذرگاه ناهموار و روستا و شهر يكسان گرديد، و درود بر محمّد صلى اللّه عليه و اله سرور آدميان و آل و اصحابش كه در اخلاق و رفتار پيروان او بودند.
بارى ، مسافرت ، وسيله نجات شخص از چيزى است كه از آن فرارى است و يا موجب رسيدن او به چيزى است كه بدان علاقه مند است . سفر دو نوع است : يكى سفر ظاهرى و جسمانى است از محل زندگى و وطن به بيابانها و دشتها و ديگرى سفر به وسيله حركت درونى است از پايين ترين مراتب تا ملكوت آسمانها و برترين سفرها سفر باطن است ، زيرا كسى كه بر حال جمود و به همان صورتى كه پس از تولد و بر اساس تقليد از پدران و نياكان شكل گرفته است ، باقى بماند، همواره در مرتبه پايين مانده و به درجه نازلى تن داده است و به جاى فضاى گسترده ((بهشتى كه به بهاى آسمانها و زمين است )) تاريكى زندان و تنگناى محبس را برگزيده است .
(( و لم اءرفى عيب الناس عيبا
كنقص القادرين على التمام )) (۷۱)
جز اين كه چون اين سفر در معرض پيشامد سهمگين است ، نمى تواند بى نياز از راهنما و پشتيبان باشد. بنابراين در هر سفرى دشوارى راه و نداشتن پشتيبان و ياور و راهنما و دليل و بسنده كردن رهروان از بهره فراوان به نصيب پست ناچيز، مقتضى از بين رفتن آنان و ناپديد شدن راه هاست و در نتيجه رشته ارتباط در آن سفر گسسته شده و تفريحگاه هاى نفوس و ملكوت و آفاق از رهروان خالى خواهد شد، در حالى كه خداى سبحان به آن دعوت فرموده و مى گويد: (( سنريهم آياتنا فى الا فاق و فى انفسهم . )) (۷۲) و مى فرمايد: (( و فى الارض آيات للموقنين . و فى انفسكم افلا تبصرون )) (۷۳) و كسانى كه از چنين سفرى باز ايستاده اند، به قول خداى تعالى سرزنش شده اند: (( و انكم لتمرون عليهم مصبحين . و بالليل افلا تعقلون . )) (۷۴) و نيز مى فرمايد: (( و كاين من آية فى السموات و الارض يمرون عليها و هم عنها معرضون . )) (۷۵) پس هر كس كه اين سفرى برايش ميسر شود، همواره در بهشتى به پهناى آسمانها و زمين گردش مى كند در حالى كه جسما در وطن خود قرار دارد و اين سفرى است كه آبشخورها و راهگذرهايش بر كسى تنگ نيست و هجوم مسافران كثير ضررى ندارد، بلكه با افزايش مسافران عنيمتها افزون مى گردد و ميوه ها و دستاوردهايش چند برابر مى شود پس غنيمتهايش هميشگى و بى مانع و ميوه هايش روز افزون و پايان ناپذير است . مگر زمانى كه مسافر در سفرش سستى نمايد و در حركتش توقفى پديد آيد. زيرا ((خداوند نعمتى را بر قومى دگرگون نمى كند مگر خود با دست خويش آن را دگرگون سازند)) و ((چون آنها از حق منحرف شوند خداوند دلهاى ايشان را منحرف سازد))، ((و خداوند به بندگان ستم نمى كند))(۷۶)، بلكه ايشان به خويشتن ستم مى كنند. كسى كه شايستگى جولان در اين ميدان و گردش در گردشگاه هاى اين بوستان را ندارد، چه بسا با جسم خود، فرسنگها مسافت را در زمانى طولانى طى مى كند تا سودى از تجارت براى دنيا يا اندوخته اى براى آخرت نصيبش گردد. اما اگر خواست او دانش دين با كفايت به منظور يارى رساندن به دين باشد از جمله رهروان راه آخرت خواهد بود و چنانچه در اين سفر شرايط و آداب لازم را رعايت نكند از كارگزاران دنيا و پيروان شيطان خواهد بود و اگر آنها را رعايت كند، سفرش از فوايدى كه او را به كارگزاران آخرت ملحق مى سازد خالى نخواهد بود و ما آن آداب و شروط را در سه باب نقل مى كنيم .(۷۷)
باب اول در فوايد و فضيلت و قصد سفر.
باب دوم در آداب سفر از آغاز حركت تا پايان مراجعت .
باب سوم درباره آنچه آموختن آن براى مسافر لازم است از قبيل موارد رخصت مسافرت و راهنماييهاى قبله و مسائل ديگر.
باب اول - در فوايد سفر
بدان كه سفر نوعى حركت و معاشرت است و همان طورى كه در بخش آداب مصاحبت و گوشه نشينى گفتيم ، فايده ها و آفتهايى دارد. فايده هايى كه انگيزه سفر است از دو حال خارج نيست . يا گريز (از زيان ) است يا طلب (منفعت ). زيرا مسافر يا براى دورى از اقامتگاه خود انگيزه اى دارد، كه اگر آن انگيزه نبود هدفى براى سفر نداشت و يا آن كه در سفر مقصد و هدفى دارد؛ و آنچه از آن مى گريزد يا چيزى است دنيوى كه باعث بدبختى است مثل طاعون و وبايى كه در شهرى شايع شده يا علت فرار ترس از آشوب است و دشمنى و گرانى كه اين بلاها همگانى است . آنچنان كه گفتيم و يا حضوصى ، مانند كسى كه در شهرى در معرض آزار قرار گرفته و از آن شهر فرار مى كند، و يا امرى است كه باعث بدبختى دينى است مانند كسى كه در شهر خود گرفتار مقام و ثروت و پيروان و امكانات فراوانى است كه او را از توجه كامل به خدا باز مى دارد و در نتيجه گوشه نشينى و گمنامى را بر مى گزيند و از امكانات زياد و مقام دورى مى كند و يا مثل كسى كه با اجبار به قبول بدعتى خوانده مى شود و يا براى به عهده گرفتن كارى دعوت مى شود كه اقدام به آن روا نيست پس در صدد فرار از آن بر مى آيد.
و اما مطلوب نيز يا دنيوى است ، مانند مال و مقام و يا دينى است و دينى هم يا علم است و يا عمل و علم نيز يا يكى از علوم دينى مى باشد و يا علم اخلاق و كسب صفات دينى از راه تجربه است و يا علم به آيات و شگفتيهاى زمين ، همچون مسافرت اسكندر ذوالقرنين و گردش او در نواحى زمين . و عمل هم يا عبادت است و يا زيارت . و عبادت همان حج و جهاد است و زيارت نيز از عوامل قرب به خداست ؛ گاهى مقصد زيارت مكانى از قبيل مكه ، مدينه ، بيت المقدس و مرزهاست . زيرا پاسدارى از مرزها نيز باعث تقرب است و گاهى هدف زيارت اوليا و علما است و آنان يا مرده اند كه قبرهايشان را زيارت مى كنند و يا زنده اند كه به ديدارشان تبرك مى جويند و از دقت در احوالشان ، علاقه بيشترى به پيروى از ايشان حاصل مى كنند. اينها اقسام مسافرتها بود كه از آنها چهار قسم خارج مى شود:
قسم اول ، مسافرت در طلب علم ؛ و آن يا واجب است و يا مستحب . و اين وجوب و استحباب سفر ناشى از واجب يا مستحب بودن علم است . توضيح آن كه علم يا مربوط به امور دينى است يا مربوط به اخلاق شخصى و آيات الهى در روى زمين . پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرموده است : ((هر كه از خانه اش در طلب دانش بيرون رود، تا وقتى كه بر مى گردد در راه خداست .))(۷۸)
و در خبر ديگرى آمده است : ((هر كه راهى را طى كند خداوند، راه او را به سوى بهشت سهل گرداند.))(۷۹)
سعيد بن مسيب چندين روز در پى كسب يك حديث مسافرت مى كرد.
شعبى مى گويد: اگر مردى از شام به دورترين نقطه يمن در پى كلمه اى سفر كند كه او را به راه هدايت رهبرى كند و يا از راه غلطى باز گرداند، مسافرتش بيهوده نخواهد بود.
جابر بن عبداللّه با ده تن از ياران پيامبر صلى اللّه عليه و اله از مدينه به مصر مسافرت كردند و يك ماه راه پيمودند تا حديثى را كه عبداللّه بن انيس انصارى از رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نقل مى كرد، از خود او بشنوند.(۸۰)
كمتر كسى را نام برده اند كه از زمان صحابه تا اين زمان تحصيل كرده باشد مگر آن كه با مسافرت آن علم را تحصيل و براى آن سفر كرده است . و اما علم و دانايى به نفس و اخلاق خويش نيز اهميت دارد، زيرا راه آخرت را نمى توان پيمود مگر با آراستن و پاكيزه كردن خلق و خوى خود، و هر كه بر اساس باطن و پليديهاى صفاتش مطلع نباشد نمى تواند قلب خويش را از آنها پاك سازد و تنها سفر است كه نقاب از چهره اخلاق بر مى دارد و بدان وسيله ((خداوند اندوخته ها و ذخاير آسمان و زمين را خارج مى سازد)) و بدان جهت سفر را سفر گفته اند كه پرده از روى اخلاق بر مى دارد، از اين رو به كسى كه كه شاهدى را معرفى مى كرد، گفتند: آيا در سفرى همراه او بوده اى تا دليلى بر مكارم اخلاق او بياورى ؟ گفت : نه . گفتند: ما فكر نمى كنيم كه تو او را بشناسى .
بشر همواره مى گفت : اى گروه قاريان ! جهانگرد باشيد تا پاكيزه و نيكو شويد، زيرا آب هرگاه در جايى زياد بماند دگرگون شود.
خلاصه ، شخص در وطن با وجود مساعدت امكانات ، اخلاقش معلوم نمى شود براى اين كه با چيزهاى موافق طبع و معمولى و آشنا و ماءنوس است ، پس چون رنج سفر را تحمل كند و از چيزهايى كه معمولا در كنار آنهاست جدا گردد و با سختيهاى غربت آزموده شود، بديهايش بر ملا گردد و بر عيبهايش اطلاع يابد، در نتيجه اشتغال به معالجه آنها برايش ميسر شود.
ما در كتاب عزلت فوايد معاشرت را بيان كرديم ، در حالى كه سفر خود معاشرتى است با اشتغال بيشتر و تحمل مشقتها.
اما ديدن آيات خدا در روى زمين براى اهل بصيرت فوايدى دارد؛ سرزمينهاى مجاور و به هم پيوسته اى وجود دارد كه در آنها كوهها، بيابانها و درياها و انواع جانداران و گياهان موجود است و هيچ چيز از آنها نيست مگر آن كه بر وحدانيت خدا گواهى مى دهد و با زبان فصيح تسبيح گوى او مى باشد و آن را در نمى يابد ((مگر كسى كه گوش فرا دهد و حضور يابد))(۸۱) و اما منكران و غفلت زدگان و فريفتگان به درخشش سراب زيبايى دنيا، نه مى بينند و نه مى شنوند، زيرا آنها شنوايى را از دست داده و بين آنها و آيات پروردگارشان فاصله افتاده است ((آنان به ظاهر زندگى دنيا آگاهند و از آخرتشان غافلند.))(۸۲) و مقصود ما از شنوايى ، شنوايى ظاهرى نيست ، زيرا كه افراد مورد نظر از شنوايى ظاهرى محروم نيستند، بلكه مقصود ما شنوايى باطنى است . با شنوايى ظاهرى جز صداها شنيده نمى شود كه جانداران ديگر با انسان در آن شريكند اما با شنوايى باطنى زبان حال را مى توان درك كرد كه خود سخنى است جدا از سخن گفتارى ، شبيه آنچه گويند در حكايت سخن گفتن ميخ و ديوار، مى گويند: ديوار به ميخ گفت : چرا مرا مى آزارى ؟ ميخ جواب داد: از كسى كه مرا مى كوبد و رهايم نمى كند بپرس ، آن سنگى كه پشت سر من است ، از من دست بردار نيست . هيچ ذره اى از آسمانها و زمين نيست مگر آن كه به نوعى بر يكتايى خداى سبحان شهادت دهد، و همان است يكتاپرستى آنها و نوعى شهادت بر تقديس آفريدگار و همان است تسبيح آن ذره ولى مردمان تسبيح ايشان را درك نمى كنند، زيرا ايشان از تنگناى شنوايى ظاهرى به فضاى شنوايى باطنى و از ناهنجارى زبان گفتار به فصاحت زبان حال سير نكرده اند و اگر هر ناتوانى قادر بر چنين سيرى بود هر آينه درك سخن پرنده (( منطق الطير، )) مخصوص سليمان نمى بود و شنيدن كلام خداى تعالى كه بايد آن را از مشابهت حروف و اصوات مبرا دانست و موسى عليه السلام اختصاص نمى يافت .
بنابراين سفر كسى كه مسافرت مى كند تا اين شهادتها را از روى خطوطى بخواند كه به خط الهى روى صفحات جمادات نوشته شده است ، سفر جسمانى نيست بلكه نشسته در يك جا با دلى فارغ برخوردار از شنيدن نغمه هاى تسبيح يكايك ذرات مى باشد. بنابراين او را چه به رفت و آمد در دشتها؟ در حالى كه براى او بى نيازى در ملكوت آسمانهاست و خورشيد و ماه و ستارگان مسخر او هستند و آنها خود به جانب ديدگان اهل بصيرت در هر ماه و سال چندين بار سفر مى كنند، بلكه به طور مداوم در حركت خود كوشايند، بنابراين از عجايب است كه آن كسى كه كعبه ماءمور طواف اوست ، به طواف يكايك مساجد بشتابد و از غرايب است آن كسى كه كران تا كران آسمان به گرد او در طواف است ، خود در اطراف زمين بگردد، وانگهى تا وقتى كه مسافر نيازمند به ديدن عالم ملك و شهود با چشم ظاهرى است با اين همه در منزل اول از منزلهاى سالكان به سوى خدا و مسافران به درگاه اوست ، گويا او بر دروازه وين اعتكاف كرده و سيرش به فضاى باز، نينجاميده است در حالى كه هيچ دليلى جز ترس و كوتاهى براى طولانى شدن مدت توقف در اين منزل وجود ندارد. از اين رو يكى از صاحبدلان مى گويد: مردمان گويند: چشمانتان را باز كنيد تا ببينيد، من مى گويم چشمهايتان را ببنديد تا ببينيد، و هر دو سخن درست است ، سخن اول خبر از منزل اول مى دهد كه نزديك وطن است و دومى درباره منزل بعدى است كه از منازل دور از وطن مى باشد، و جز كسى كه خود را به خطر انداخته باشد بر آن منزل گام ننهد و هر كس به آن جا گام نهد چه بسا سالها سرگردان ماند و چه بسا كه توفيق ، دستگير او شود و به راه راست راهنمايى گردد. و كسانى كه در وادى حيرت هلاك شده اند، بيشتر از سوارگان آن راه بوده اند ولى آنان كه در پرتو توفيق به سلامت حركت كردند از نعمتها و ملك جاودانه برخوردار شدند، و آنانند كه در نيكيها گوى سبقت را از ما ربودند و از ملك دنيا براى آن ملك پند گرفتند، و نسبت به كثرت جمعيت ، طالبان آن ملك اندكند، زيرا هر چه مطلوب بزرگتر باشد طالب كمتر خواهد بود. از اين رو آنها كه هلاك مى شوند بيشتر از كسانى هستند كه مالك آن ملك مى گردند و هر ناتوان ترسو به دليل عظمت خطر و رنج زياد در صدد به دست آوردن آن ملك بر نمى آيد.
(( و اذا كانت النفوس كبارا
تعبت فى مرادها الاجسام )) (۸۳)
خداوند متعال ، عزت و ملك دين و دنيا را به وديعت ننهاده مگر آن جايى كه خطر موجود است ، در حالى كه آدمهاى ترسو نام ترس و نارسايى خود را حزم و احتياط مى گذارند.
(( يرى الجبناء ان الجبن الحزم
و تلك خديعة النفس اللئيم )) (۸۴)
اين است حكم سفر ظاهرى ، كه اگر در خلال آن به سفر باطنى رو مى آوريم به همان مقصدى كه در نظر مى گيريم خواهيم رسيد.
قسم دوم ، آن كه براى عبادتى از قبيل جهاد يا حج ، مسافرت كند و ما فضيلت ، آداب و اعمال ظاهرى و باطنى اين نوع سفر را در كتاب اسرار حج ذكر كرديم . زيارت قبول انبيا، صحابه ، تابعين و ساير علما و اوليا نيز در اين رديف است .
مى گويم :
بالاتر و مهمتر از همه آنها پس از زيارت پيامبر صلى اللّه عليه و اله ، زيارت قبور ائمه معصومين عليهم السلام از اهل بيت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله است ، در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) از ابوالحسن الرضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: ((همانا همه امامان عليهم السلام به گردن دوستان و شيعيان خود حقى دارند و البته كمال وفاى به عهد و اداى آن حق ، زيارت قبور ايشان است ، پس هر كه ايشان را از روى رغبت و باور داشتن آنچه مورد علاقه آنهاست زيارت كند، در روز قيامت ائمه عليهم السلام شفيع ايشان خواهند بود.))(۸۵)
شيخ صدوق - رحمه اللّه - مى گويد: صالح بن عقبه از زيد شحّام روايت كرده كه :
((خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم : هر كس يكى از شما را زيارت كند چه اجرى دارد؟ فرمود: اجرش همانند اجر كسى است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله را زيارت كرده است )) (۸۶) و نيز مى گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله به على عليه السلام فرمود: ((يا على ! هر كه مرا در زمان حيات و يا پس از مردنم يا تو را در زمان حيات و يا پس از مردنت زيارت كند و يا دو پسرت را در زمان حيات يا پس از درگذشتشان زيارت كند، من روز قيامت ضامنم كه وى را از هول و هراسها و شدايد آن روز نجات دهم تا آن جا كه او را با خود همدرجه سازم .))(۸۷)
اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: ((محل قبر امام حسين عليه السلام از روزى كه در آن جا دفن شده است ، باغى از باغهاى بهشت است .))(۸۸)
و فرمود: ((مدفن امام حسين عليه السلام گلزارى از گلزارهاى بهشت است ))(۸۹) و فرمود: ((حريم مدفن امام حسين عليه السلام از چهار طرف مدفن پنج فرسخ است .))(۹۰)
و فرمود: ((در خاك مدفن امام حسين عليه السلام شفاى هر دردى است و آن بزرگترين داروست .))(۹۱)
و آن حضرت فرمود: ((وقتى كه (از آن تربت ) خوردى ، بگو: (( رب التربة المباركة و رب الوصى الذى و ارته صل على محمّد و آل محمّد و اجعله علما نافعا و رزقا واسعا و شفاء من كل داء.))(۹۲)
اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: ((ما بين قبر امام حسين عليه السلام تا آسمان هفتم محل رفت و آمد فرشتگان است .))(۹۳)
صالح بن عقبه از بشير دهّان روايت كرده كه : خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم : چه بسا اتفاق مى افتد كه حج از دست من مى رود و عرفه را كنار مزار امام حسين عليه السلام مى گذرانم ، فرمود: ((آفرين بر تو اى بشير! هر مؤ منى كه با معرفت به حق آن حضرت كنار مزار امام حسين عليه السلام در غير روز عيد بيايد، بيست حج مبرور قبول شده و بيست غزوه با پيامبر مرسل يا امام عادل در نامه عملش نوشته مى شود و هر كه در روز عيد بيايد هزار حج و هزار عمره مبرور مقبول و هزار غزوه با پيامبر مرسل و يا امام عادل برايش نوشته مى شود. مى گويد: پرسيدم : چگونه براى من ثواب موقف حج نوشته مى شود؟ امام عليه السلام نظير آدم خشمگين به من نگاه كرد و بعد فرمود: اى بشير! مؤ من هرگاه روز عرفه كنار مزار امام حسين عليه السلام بيايد در حالى كه معرفت به حق آن حضرت دارد و از آب فرات غسل كند، سپس رو به آن حضرت بياورد، خداوند به هر گامى ثواب يك حج با تمام مناسكش - درست به خاطر ندارم ، گويا فرمود: و يك عمره - برايش مى نويسد.))(۹۴)
امام صادق عليه السلام فرمود: ((خداوند در شامگاه عرفه ابتدا به زايران قبر امام حسين عليه السلام مى نگرد. عرض كردند: آيا پيش از نگرش به اهل موقف (در عرفه )؟ فرمود: آرى . گفتند: چگونه چنين چيزى مى شود؟ فرمود: چون در ميان اهل موقف ممكن است اولاد زنا باشند، در حالى كه در ميان زيران امام حسين عليه السلام اولاد زنا نيست .))(۹۵)
و آن حضرت فرمود: ((هر كس قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند گناهانش را بر در منزل خود چون پلى قرار داده است كه از روى آن عبور مى كند همان طورى كه كسى از شما وقتى كه از پل عبور كند، آن را در پشت سرش قرار مى دهد.))(۹۶)
على بن حمزه از ابوبصير به نقل از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: ((خداوند هفتاد هزار فرشته را موكل امام حسين عليه السلام قرار داده است كه هر روز ژوليده و غبارآلوده بر آن حضرت صلوات مى فرستد و براى زايرانش دعا مى كنند و مى گويند: اينان زيران امام حسين عليه السلام اند، خداوندا ثواب آنها را چنين و چنان كن .))(۹۷)
و آن حضرت فرمود: ((هر كه با معرفت به حق امام حسين عليه السلام به زيارت آن حضرت بيايد خداوند جايگاه او را اعلى عليين مقرر فرمايد.))(۹۸)
موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: ((كمترين اجرى كه به زايران امام حسين عليه السلام در كنار شط فرات داده مى شود در صورتى كه عارف به حق و حرمت و ولايت آن حضرت باشند اين است كه گناهان گذشته و آينده آنان آمرزيده مى شود.))(۹۹)
حسن بن على وشّاء از ابوايوب خراز به نقل از محمّد بن مسلم از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((شيعيان ما را به زيارت حسين بن على عليه السلام امر كنيد كه زيارت آن حضرت از زير آوار ماندن ، غرق شدن و سوختن و طعمه درندگان شدن جلوگيرى مى كند و زيارت آن حضرت بر كسى كه به امانت امام حسين عليه السلام از جانب خدا، اقرار دارد، لازم و واجب نيست .))(۱۰۰)
هارون به خارجه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((وقتى نيمه شعبان فرا مى رسد، مناديى از بالاترين جايگاه آسمان ، ندا مى دهد: اى زايران قبر امام حسين عليه السلام ! باز گرديد در حالى كه آمرزيده ايد، اجرتان با پروردگارتان و محمّد صلى اللّه عليه و اله پيامبرتان است .))(۱۰۱)
حسين بن محمّد قمى از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((هر كس قبر پدرم را در بغداد زيارت كند چنان است كه قبر رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و قبر اميرالمؤ منين عليه السلام را زيارت كرده است جز اين كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و اميرالمؤ منين عليه السلام فضيلت خود را دارند.))(۱۰۲)
از حسن بن وشّاء به نقل از ابوالحسن الرضا عليه السلام روايت شده كه : از آن حضرت درباره زيارت قبر ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام پرسيدم كه آيا مثل زيارت قبر امام حسين عليه السلام است ؟ فرمود: آرى .(۱۰۳)
على بن مهزيار از امام ابوجعفر محمّد بن على الثانى (امام جواد عليه السلام ) نقل كرده مى گويد: عرض كردم : فدايت شوم زيارت حضرت رضا عليه السلام افضل است يا زيارت اباعبداللّه الحسين عليه السلام ؟ فرمود: ((زيارت قبر پدرم افضل است ، زيرا كه قبر امام حسين عليه السلام را همه مردم زيارت مى كنند ولى پدرم را جز خواص شيعه زيارت نمى كنند.))(۱۰۴)
احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى مى گويد: در نوشته ابوالحسن الرضا عليه السلام چنين خواندم : ((به شيعيان من بگو، زيارت من در نزد خدا برابر هزار حج است . مى گويد: خدمت ابوجعفر عليه السلام - يعنى پسرش امام جواد عليه السلام - رسيدم ، عرض كردم ! هزار حج ؟ فرمود: آرى به خدا سوگند و هزار هزار حج براى كسى است كه با معرفت به حق آن حضرت ، او را زيارت كند.))(۱۰۵)
حسين بن زيد از ابوجعفر عليه السلام روايت كرده ، مى گويد: از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: ((مردى از فرزندان موسى عليه السلام به دنيا مى آيد كه همنام اميرالمؤ منين عليه السلام است و بعد در زمين توس واقع در خراسان مدفون خواهد شد؛ كه در آن جا با زهر كشته مى شود و غريبانه دفن مى شود، هر كس او را با معرفت به حقش زيارت كند، خداى تعالى به او اجرى عطا كند معادل اجر كسى كه قبل از فتح مكه براى پيروزى اسلام انفاق و مبارزه كرده است .))(۱۰۶)
بزنطى از امام رضا عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: ((كسى از دوستانم با معرفت به حق من ، مرا زيارت نمى كند مگر آن كه روز قيامت او را شفاعت مى كنم .))(۱۰۷)
ابوجعفر محمّد بن على الرضا عليه السلام مى فرمايد: ((همانا بين دو كوه ترس قطعه خاكى است كه از بهشت گرفته شده است ، هر كه وارد آن جا شود روز قيامت از آتش دوزخ در امان است .))(۱۰۸)
و آن حضرت فرمود: براى كسى كه قبر پدرم را در توس با معرفت به حقش زيارت كند بهشت را در نزد خداى تعالى ضمانت مى كنم .))(۱۰۹)
رسول خدا صلى اللّه عليه و اله فرمود: ((به همين زودى پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود، هيچ گرفتارى آن را زيارت نمى كند اگر آن كه خداوند گرفتارى اش را بر طرف مى سازد و هيچ گنهكارى آن را زيارت نمى كند مگر آن كه خداوند گناهانش را مى آمرزد.))(۱۱۰)
نعمان بن سعد از اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((بزودى مردى از اولاد من به وسيله زهر و از روى ستم در زمين خراسان كشته مى شود، نامش چون نام من و نام پدرش چون نام موسى بن عمران عليه السلام است ، بدانيد هر كه او را در غربتش زيارت كند خداوند گناهان گذشته و آينده اش را بيامرزد، هر چند كه به بسيارى ستارگان و قطره هاى باران و برگ درختان باشد.))(۱۱۱)
حمدان ديوانى از امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: ((هر كه مرا با اين دورى منزل زيارت كند، من روز قيامت در سه جا به سراغ او مى آيم تا او را از خطرهاى قيامت نجات دهم : وقتى كه نامه هاى اعمال از سمت راست يا چپ به مردم داده مى شود، و در صراط، و به هنگام سنجش اعمال .))(۱۱۲)
حمزة بن حمران مى گويد: ((امام صادق عليه السلام فرمود: ((نواده من در سرزمين خراسان در شهرى كه به آن توس گويند، كشته مى شود. هر كه با معرفت به حقش او را زيارت كند، روز قيامت او را با دست خود مى گيرم و به بهشت وارد مى كنم هر چند كه گناهان كبيره داشته باشد. مى گويد: عرض كردم : فدايت شوم ، معرفت حق او چيست ؟ فرمود: اين كه بداند او امام واجب الاطاعه ، غريب و شهيد است ، هر كه او را با معرفت به حقش زيارت كند خداوند پاداش هفتاد شهيد را را به او مرحمت كند، از شهيدانى كه در مقابل رسول خدا صلى اللّه عليه و اله به حقيقت شهيد گشته اند.))(۱۱۳)
حسن بن على بن فضال از ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام روايت كرده است كه مردى از اهل خراسان به آن حضرت گفت : ((يابن رسول اللّه من رسول خدا صلى اللّه عليه و اله را در خواب ديدم . گويا به من مى فرمود: چگونه خواهد بود حال شما وقتى كه پاره تن من در سرزمين شما دفن گردد و پاسدارى امانت من و به شما سپرده شود و ستاره آسمان من در خاك شما پنهان گردد؟ امام رضا عليه السلام در پاسخ فرمود: منم آن كسى كه در زمين شما دفن مى شوم و منم پاره تن پيامبر شما و منم آن امانت و آن ستاره ، بدان كه هر كس مرا زيارت كند در حالى كه به آنچه خدا از حق من و طاعت من واجب كرده ، آگاه باشد، من و پدرانم روز قيامت شفيعان او هستيم و هر كه ما شفيع او باشيم نجات يافته است اگر چه به اندازه گناهان جن و انس گناه داشته باشد. پدرم از جدم از قول پدرش نقل كرده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله فرمود: هر كه مرا در عالم خواب ببيند، خود مرا ديده است ، زيرا شيطان نمى تواند در صورت من و نه در صورت هيچ يك از اوصياى من و نه در صورت هيچ يك از شيعيان تجسم پيدا كند و خواب درست ؛ جزئى از هفتاد جزء نبوت است .))
برچسب ها:
دانلود مقاله در مورد كتاب آداب سفر 33ص كتاب آداب سفر 33ص دانلود دانلود مقاله در مورد كتاب آداب سفر 33ص كتاب آداب سفر 33ص دانلود مقاله مورد كتاب آداب