فایل های دیگر این دسته

دانلود مقاله ضجه 39 ص

دانلود مقاله ضجه 39 ص - ‏39 ‏ صفحه ‏مقدمه ‏به نام خداوند ماه و فلك به نام خداوند عشق و شَرب ‏مي خواستم مقدمه اي هم خون داستانم بنويسم، ولي در ك...

کد فایل:24484
دسته بندی: مقاله » مقالات فارسی مختلف
نوع فایل:مقاله

تعداد مشاهده: 1979 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .zip

تعداد صفحات: 39

حجم فایل:53 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 14,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
    دسته بندی : وورد
    نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
    تعداد صفحه : 39 صفحه

     قسمتی از متن word (..doc) : 
     

    ‏39
    ‏ صفحه
    ‏مقدمه
    ‏به نام خداوند ماه و فلك به نام خداوند عشق و شَرب
    ‏مي خواستم مقدمه اي هم خون داستانم بنويسم، ولي در كنج افكارم اين حقيقت برايم آشكار شد كه عشق مقدمه ندارد. و در نهايت، عشق بي مقدمه يعني خدا...
    ‏داستان كوتاهي كه هم اكنون در دست شما ومقابل ديدگان شماست، پس از گذشت ماه هاي متوالي سختي و مشقت، به لطف و عنايت خداوند منان به اين مرحله رسيده است.
    ‏خداوند مهرباني كه مرا ياري كرد تا داستاني برگرفته از ذهن خود و آنچه در حقيقت اين جامعه جاري است، سرچشمه گرفته بنويسم. داستاني كه شايد به قلم من، آنچنانكه بايد، درخور و شايسته نباشد ولي اين حقيقتي است كه نمي توان كذب آن را ثابت كرد؛ چه بسا جوانان و خانواده هاي بسياري در پيرامون ما زندگي مي كنند كه وقتي عاشق مي شوند، خدا را فراموش مي كنند و زندگيشان متلاشي وبه انتقام و كينه جويي منجر مي شود، حتي گاهي عواقب پس تر از اين را نيز دارد‏…

    ‏2
    ‏ صفحه
    ‏ديگه هوا كم‌كم داشت سرد مي‌شد. برگ درختها زرد شده بود و پاييز همراه خزان آرام آرام در حركت بود. نمي‌دانم اين پاييز‏چه فرقي‏ با ديگر فصلها داشت ‏كه اينقدر مجذوب كننده و متين است‏، مخصوصاً‏ ‏زماني كه پا بر روي برگهاي خشكيده ي كنار جاده مي‌گذارم .
    ‏ ‏صداي خش‌خش برگها آرامش عجيبي را به من مي‌داد، و من را غرق در رويا‏ها‏ و افكارم مي‌كرد. دوست داشتم چشم‏هاي‏م را ببندم و ساعتها به اين صداي جادويي گوش كنم.
    ‏ ‏ ‏از نماز صبح تا حالا خوابم نبرده بود، بنابراين از اتاقم بيرون آمدم و رفتم‏ دستشويي، دست و صورتم را شستم،‏ يك نگاهي به ساعت انداختم نزديك‏ هفت بود. مامان داشت ت‏وي آش‏پزخانه چايي دم مي‌كرد. رفتم جلو:‏
    ‏ ‏سلام مامان ،صبح بخير.
    ‏ سلام دخترم، صبح شما هم بخير.
    ‏ بچه‌ها خوابيدن؟
    ‏ آره.
    ‏ ماكان چي؟
    ‏ ‏نه‏،‏ يك ربعي مي‌شه ‏كه رفته دانشگاه. آخه امروز كلاسش‏ زودتر شروع مي‌شه. حالا براي چي پرسيدي؟ مگه كارش داشتي؟
    ‏ نه همين طوري پرسيدم!
    ‏ ‏خيلي خوب! حالا زود باش ظرفهاي صبحانه را آماده كن! ظرفهاي شام ديشب را هم نشستي ‏!؟ امروز صبح بلند شدم خودم شستم!‏
    ‏ ‏ببخشيد، آخه ديشب خيلي خسته بودم!
    ‏ ‏بعد شروع كردم به ريختن چايي توي استكانها و آماده كردن صبحانه. توي اين فاصله مامان رفت اشكان را صدا ‏كند تا براي رفتن به دنشگاه آماده شود. وقتي ‏ا‏شكان ‏آ‏مد صبحانه بخورد‏،‏ ‏مامان پرسيد: مگه تو امروز كلاس نداري؟ براي چي حاضر نشدي؟
    ‏ چرا ! كلاس دارم ولي حوصلشو ندارم!!!

     



    برچسب ها: دانلود مقاله ضجه 39 ص ضجه 39 ص دانلود دانلود مقاله ضجه 39 ص ضجه دانلود مقاله
  • سوالات خود را درباره این فایل پرسیده، یا نظرات خود را جهت درج و نمایش بیان کنید.

  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ثبت شده است.

درباره ما

تمام حقوق اين سايت محفوظ است. کپي برداري پيگرد قانوني دارد.

دیجیتال مارکتینگ   ثبت آگهی رایگان   ظروف مسی زنجان   خرید ساعت هوشمند