طی زندگی تحصیلی، هر کسی ممکن است چنین شرایطی را تجربه کرده باشد که در آن، 20 دقیقه پس از شروع کلاس و پیگیری مطالب ارائهشده، کمکم تمایل خود را به ادامه حضور و نشستن سر کلاس از دست میدهد، به ساعت نگاه میکند، زمان برایش به کندی میگذرد. در این حالت، وی میخواهد کاری انجام دهد، اما نمیتواند. وقتی به اطراف خود نگاه میکند، احساس نارضایتی و بیرغبتی در چهرههای بعضی از حاضرین نیز نمایان است، اما همه اینطور نیستند.
از منظر روانشناختی، حالات یادشده برخی از نشانگانی هستند که برای اشاره به احساس دلزدگی یا ملالت[1] در افراد بکار گرفته میشود (پکران، گوئتز، دنیلز، استاپنیسکی و پری[2]، 2010). در واقع، دلزدگی یک هیجان است که شامل مؤلفههای عاطفی (احساسات ناخوشایند آزاردهنده)، شناختی (ادراکات تغییریافته در مورد زمان)، فیزیولوژیکی (کاهش انگیختگی)، نشانگر (نمود چهرهای، صوتی، و حالت بدنی)، و انگیزشی (انگیزش برای تغییر فعالیت یا ترک موقعیت) است. در بدو امر به نظر میرسد که دلزدگی یک هیجان زودگذر است، اما مرور پیامدهای گزارششده دلزدگی در پژوهشهای تجربی متعدد، تأملبرانگیز است. برای نمونه پژوهشگران تأثیرات زیانبار دلزدگی بر سلامت جسمانی و روانشناختی (سامرس و وودانویچ[3]، 2000؛ سییل و کریوتزر[4]، 2003) را شناسایی کردهاند. همچنین شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه دلزدگی با مشکلاتی نظیر افسردگی و اضطراب (سامرس و وودانویچ، 2000)، خشم و خشونت (داهلن، مارتین، راگان و کوهلمن[5]، 2004) و رفتارهای ناسالمی چون پرخوری و زیادهروی در خوردن (استیکنی و میلتنبرگر[6]، 1999)، بزهکاری نوجوانی (نیوبری و دانکن[7]، 2001)، قماربازی بیمارگونه (مرکر ـ لاین و ایستوود[8]، 2010)، سوء مصرف انواع مواد (لی، نیگهبور و وودز[9]، 2007) و مشکلاتی از این دست رابطه دارد.
خانواده از نهادهای مهم و بنیادی جامعه است كه نقش اساسی در زندگی فرد و جامعه دارد. اهمیت خانواده در حكم نهادی اجتماعی، امری غیر قابل ترديد است. اگر چه فرزند از جامعه و همسالان تاثیر می گیرد، ولی بیشتر تحت تاثیر خانواده است. تاثیر خانواده در كودک و نقشهای مهم آن در جنبههای سازندگی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و غیره بسیار مهم وعظیم است (قائمی،۵۳۳۳). تاثیر خانواده در رشد همه جانبه كودک از لحظه تولد آغاز و با قدرت و فراگیری خاصی آشكارمیشود و در سراسر زندگی باقی می ماند. روابط صحیح و متعادل والدين و فرزندان يكی از عوامل مؤثر در سلامت و بهداشت روانی آنان است. تحقیقات نشان می دهد كه در میان عوامل گوناگونی كه در پرورش و شخصیت سالم در كودكان و نوجوانان مؤثرند، تاثیر متقابل كودک و والدين و نحوه برخورد و ارتباط والدين و كودک از مهمترين و بنیادیترين عوامل محسوب میشود (نوابینژاد،5333). هر خانواده شیوهای خاص را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خويش به كار می گیرد. اين شیوهها كه شیوههای فرزندپروری نامیده می شوند، متاثر از عوامل گوناگون مانند عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره است (هاردی و همكاران، 5993؛ به نقل از خواجه پور، 5331). بنابراين نگرشها، اعتقادات و رفتارهای والدين كه در قالب الگوی خانوادگی يا شیوههای فرزندپروری نمود پیدا می كند، عاملی بسیار مهم در تكوين شخصیت و تثبیت خصوصیات اخلاقی فرزندان و هويت محسوب می شود (كارگر شولی و پاكنژاد،5332). هر كدام از اين شیوههای خاص تربیتی، می تواند در شكل گیری شخصیت و هويت كودک نقش اساسی داشته باشد گروتوانت و كوپر؛ به نقل از محمدی، 5331)
برخورد والدين با كودكان میتواند تغییراتی محسوس در رفتارهای آنان ايجاد كند و سبب ايجاد آرامش در زندگی كودكان شود يا حتی تنش و اختلال در رفتارشان به وجود آورد. شیوه های فرزند پروری يا شیوه های تربیتی والدين بر بروز ناهنجاريهای رفتاری فرزندان آثار درخور توجهی می گذارد. روش تربیت فرزندان از اهمیت و حساسیت بسیار برخوردار است و از بروز بسیاری از آسیب های روانی و اجتماعی پیشگیری میكند. سبک فرزندپروری می تواند پیش بینی كنندة رشد روانی اجتماعی، عملكرد تحصیلی، رفاه و سلامت و حتی مشكلات رفتاری فرزندان در آينده باشد يكی ديگر از جنبههای مهم زندگی فرد كه تحت تأثیر رفتار والدين است، پیشرفت تحصیلی دانشآموزان است. سطح انتظار و نحوة برخورد والدين، از عوامل تاثیرگذار بر خودپندارة كودک و پیشرفت تحصیلی است. در اين پژوهش برآنیم تا رابطة شیوه های فرزندپروری والدين را با پیشرفت درسی و اختلالرفتاری دانش آموزان دورة ابتدايی بررسی نمايیم.
برچسب ها:
سبک های فرزند پروری و دلزدگی تحصیلی